سلام دوستای همراه.
تصمیم دارم مطالب زیبایی از استادی که خیلی در تصحیح نگاه من به زندگی و دنیا و خودم موثر بوده رو واستون بیارم. من که خودم وقتی صوت های ایشون رو می شنوم حس می کنم خیلی خالصانه و دلسوزانه صحبت می کنن و صدق در کلامشون رو حس می کنم. بدون رودربایستی و با منطق صحبت می کنن و همراهت قدم برمی دارن تا به نتیجه برسی.
شما رو دعوت می کنم به چشیدن این زیبایی ناب:
«من جوانى را سراغ داشتم سخت وابستۀ لباس و قيافهاش بود، حتى وسواسى داشت كه پارچهاش از كجا باشد و دوختش از فلان و مدلش از بهمان.
براى دوستى با او همين بس كه از لباسش و اتويش و قيافهاش تحسين كنى و يا از طرز تهيۀ آن بپرسى. او عاشق ظاهرسازى و سر و وضع مرتب بود و به اين خاطر از خيلىها بريده بود تا اينكه عشقى بزرگتر در دلش ريخت و با دخترى آشنا شد و با هم سفرى كردند و در راه تصادفى.
جوانک در آن لحظۀ بحرانى از رنجهاى خودش فارغ بود و خودش را فراموش كرده بود و به محبوبهاش مىانديشيد و سخت به او مشغول بود.
او به خاطر پانسمان محبوبش به راحتى لباسهايش را پاره مىكرد و زخمها را مىبست و راستى سرخوش بود كه خطرى پيش نيامده است.
هنگامى كه عشقى بزرگتر دل را بگيرد، عشقهاى كوچكتر نردبان آن خواهند بود.»
? آیههای سبز، ص۷
✍️ استاد علی صفایی حائری
چقدر خوبه دنبال این عشق بزرگ باشیم توی زندگی مون و با تمام وجود محافظت کنیم ازش!
خدایا خودت برترین عشق رو روزی ما کن تا سرگرم و بازیچه نباشیم و حسرت خسارات، ما رو نابود نکنه! آمین.