سلام.
توی کتابی که امروز مطالعه میکردم برای آزمون جمعه صبحم، به این مطلب رسیدم که برای چندمین بار میخوندمش ولی انگار هر بار جدیده.
این داستان رو شاید نشنیده باشید. اگرم شنیده باشید به نظرم باز هم ارزش مطالعه و تذکر داره.
گروهی از دانشمندان ۵ میمون را در قفسی قرار دادند. در وسط قفس یک نردبان و بالای نردبان موز گذاشتند. هر زمانی که میمونی بالای نردبان میرفت، دانشمندان بر روی سایر میمونها آب سرد میپاشیدند.
پس از مدتی، هر وقت میمونی بالای نردبان میرفت، سایرین او را کتک میزدند.
پس از مدتی دیگر هیچ میمونی علیرغم وسوسهای که داشت، جرأت بالارفتن از نردبان را به خود نمیداد.
دانشمندان تصمیم گرفتند که یکی از میمونها را جایگزین کنند. اولین کاری که این میمون جدید انجام داد این بود که بالای نردبان برود که بلافاصله توسط سایرین مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
پس از چند بار کتکخوردن، میمون جدید با اینکه نمیدانست چرا؟ اما یاد گرفت که بالای نردبان نرود.
میمون دومی جایگزین گردید و همان اتفاق تکرار شد.
سومین میمون هم جایگزین شد و دوباره همان اتفاق (کتکخوردن) تکرار گردید.
به همین ترتیب چهارمین و پنجمین میمون نیز عوض شدند.
آن چیزی که باقی مانده بود، گروهی متشکل از ۵ میمون جدید بود که با اینکه هیچگاه آب سردی بر روی آنها پاشیده نشده بود، میمونی که بالای نردبان میرفت را کتک میزدند.
خیلی جالب و عجیبه نه؟!
این روزها خیلی از آدما رو میبینی که کارهایی رو انجام میدن، صرفا چون گروهی که واردش شدن، دارن اون کارا رو انجام میدن.
یا توی فضای مجازی و تلویزیون و سینما، سلبریتیها تفکراتی رو ارائه میدن و اونا هم میبینن طرف اینهمه لایک خورده پس حتما حرفش درسته و اونا هم لایک میکنن.
حتی اگه ندونن اون کار دقیقا واسه چیه یا اون فکر ارزش پسندشدن داره یا نه.
اونوقت میبینی همین آدما وقتی به یه حرف از مذهب میرسن، ازت میخوان دلیل و استدلال بیاری که اصلا چرا باید فلان کار رو انجام داد؟! تازه تاریخ رو هم زیر سوال میبرن و فقط هم استدلال تجربی ازت میخوان برای اموری که نظری هست و نه تجربی.
من موندم، پشتبوم بعضیها، دو هوا داره چرا؟!
البته از این خصوصیت که در انسانها هست، هم میشه برای مراحلی از تربیت استفاده کرد و کمکم به استدلال رسوندش که این مفید و لازمه. اصلا دین ما هم میگه اصول دین رو باید عقلی و با استدلال بپذیری و وقتی پذیرفتی ۵ اصلش رو، حالا در احکام عملیش باید پیرو همون چیزی که پذیرفتیش باشی و عمل کنی.
مثلا میتونی تعامل با خانوادهها یا دوستانی داشته باشی که اهل مطالعه هستن، اهل فکر هستن.
هم میشه ازش سوء استفاده کرد و به اسم دین حتی، سوار یه عده آدم شد که کورکورانه و جوگیرانه کاری رو انجام میدن. درست مثل فرقههای نوپدیدی که خیلیهاش از انگلیس حمایت میشه و پشتپردههای دشمنی با دین داره با ظاهر دینی.
امیدوارم بیشتر به کارایی که میکنیم دقت کنیم.
یه نمونه فیلم از همین الگوواره هست که نمیدونم چرا نشد مستقیم اینجا بذارم.