کتاب: انجمن شاعران مرده
نویسنده: ان. اچ کلاین باوم / مترجم: زهرا طراوتی
برای چالش کتابخوانی مهرماه ۱۴۰۱ طاقچه، باید کتابی انتخاب میکردیم که داستانش تو مدرسه اتفاق افتاده باشه. کتاب «انجمن شاعران مرده» رو از خیلی وقت پیش تو لیست کتابهایی که میخواستم بخونم گذاشته بودم و همون موقع که لیست موضوعات امسال رو دیدم برای مهرماه رزروش کردم.

مدرسه ولتون که تو کتاب درموردش میخونیم، مدرسهای با قوانین سفت و سخته که دانشآموزا با برنامههای از پیش تعیین شده برای آیندهشون، واردش میشن. برنامهای برای آینده که خودشون هیچ نقشی توی برنامهریزیش نداشتن. تو سال تحصیلی تازه، کیتینگ، معلم جدیدی که زمانی دانشآموز همین مدرسه بوده، برای تدریس زبان انگلیسی، دانشآموزا رو با مفهوم carpe diem (دم را غنیمت شمار) آشنا میکنه. آقای کیتینگ از تشکل مخفی زمان دانشآموزی خودش با چندنفر از دانشآموزا حرف میزنه و شور و هیجان تو وجودشون زنده میشه.
تو این روزا که شاید به سرانجام رسوندن خیلی از کارهای روزمره برامون سخت باشه، خوندن این کتاب به خاطر موضوعی که بهش پرداخته شده بود برام خیلی جذاب بود. مدرسهای که نویسنده برامون تصویر میکنه بیشباهت به مدارس و جامعه خودمون نیست؛ با مجموعه قوانینی که لزوما سازنده نیستن و حتی مانع شکوفایی فردی میشن چون همه رو یکسان میبینه و در نهایت یکسان و یکشکل تحویل میگیره. چون توقع داره دانشآموزا هرجوری که وارد ولتون میشن مثل ربات تکالیف زیاد درسی و کارهای مشخصی رو به خوبی انجام بدن. نویسنده تو فصل اول کتاب و تو شروع سال تحصیلی ١٩۵٩، با سخنرانی یکی از دانشآموختههای سال ١٨٨۶، نشون میده شرایط و ساختار مدرسه حتی با گذشت این همه سال تغییری نکرده و از دانشآموزای چندین نسل بعد از اون فرد، توقع داره همچنان به همون سبکی آموزش ببین و به رستگاری برسن که جد بزرگشون شاید باهاش به یه نتایجی رسیده باشه. لازمه اینجا فریاد بزنم:
HEY, TEACHER!
LEAVE THEM KIDS ALONE!
دانشآموزا خودشون مسیر زندگیشون رو انتخاب نمیکنن. از سالها قبل خانواده براشون تصمیم گرفته و انتظار میره چون براشون زحمت کشیده شده، اونا هم تمام خواستهها رو برآورده کنن. کتاب از والدینی میگه که به خاطر میل خودشون به جاودانگی، زندگی فرزندشون رو متعلق به خودشون میدونن و طاقت دیدن هیچ مخالفتی با این تمایلشون رو ندارن. انگار هدف فرزندآوری رسیدن به آرزوهایی باشه که والدین موفق نشدن تو زندگی خودشون بهش برسن و فرزندان باید بابت تحمیل این موضوع خوشحال و قدردان باشن. اینجاست که حتی با کسی که آزادیهای فردی فرزندشون رو میگیره، مثل مسئولهای مدرسه، تیم میشن و فرزندشون رو سرزنش میکنن. نتیجه مجموعه این رفتارها میتونه بشه موجودی که هر وقت جرات میکنه و به سمت علایق خودش بره هم عذاب وجدان داشته باشه و به خاطر دینی که به والدین و خانودهش داره، نتونه زندگی آرومی رو تجربه کنه. برای منی که بچه ندارم به نظر میرسه شاید سختترین وظیفه والد بودن این باشه که بپذیری فرزندت یه موجود جدا از توئه که خواستهها و هویتش باید برات به رسمیت شناخته شه، هرچقدر هم با شخص تو مخالف باشه. ⚠️⚠️⚠️ اسپویل!! پایان دردناک داستان اونجاییه که دانشآموزی خودکشی میکنه. به نظر من نویسنده داشت از ما میپرسید: اگه آدم آرزوهاش رو تو وجودش بکشه و با خواست شخص دیگهای زندگی کنه، بازم یه موجود زندهس؟ پایان اسپویل ⚠️⚠️⚠️
فداکاریهای زیادی کردم و خیلی از خودم گذشتم تا تو به اینجا برسی. نیل، نذار ناامید شم.
تو فرصتهایی داری که من به خواب هم نمیدیدم. نمیذارم همه رو بر باد بدی.
برای من زیبایی کتاب فعالیت مخفیانه دانشآموزا تحت عنوان «انجمن شاعران مرده» بود. جایی که میتونستن شعرهایی که خودشون سرودن رو برای هم بخونن. جایی بیرون از محوطه خشک مدرسه که میتونستن زمانی، هرچند کوتاه، خودشون باشن؛ به دور از هرگونه سرکوب، آزاد و رها.
از جنگ میگریزیم
وقتی باید با آن بجنگیم.