پروژه شادی من بر خلاف پروژه شادی گریچن رابینز وقتی شروع شد که تحریم ها و گرانی سکه و دلار مثل بختک، گلوی ایران را گرفته است. قیمت ها هر روز نوسان دارد و رقصی چنین میانه میدان، فقط کروناز جان را کم داشت که آمد و کنگر خورد و لنگر انداخت.
هر روز با یک حادثه ( تصادف ماشین، سقوط هواپیما و...) و اخبار کامل و دقیق از وضعیت نابسامان مردم در اروپا و آمریکا! شروع می شود. زمانی که طالبان و دولت به گفتگو های صلح رو می آورند و داعش و القاعده به دلیل کرونا، ماسک زده اند و مرتب دست هایشان را با آب و صابون شستشو می کنند تا مبادا در حملات انتحاری، ویروس کرونا را انتقال دهند. درست در همین زمان که همه مردم در حال شستشوی مرتب دست ها و رعایت فاصله اجتماعی بر اساس پروتکل های بهداشتی هستند. کشور های آذربایجان و ارمنستان برای دفاع از شهرت خاورمیانه با رعایت کامل پروتکل های بهداشتی برای حفظ فاصله اجتماعی، جنگ افروزی می کنند.
برای پاسخ به این پرسش باید بین زندگی به عنوان یک زامبی ( یک مرده متحرک با کمترین واکنش ممکن) و زندگی به عنوان یک انسان، یکی را انتخاب کرد. متاسفانه یا خوشبختانه من اگر در شهری آرام و با ثبات اقتصادی بودم یا در حال قدم زدن روی شن های ساحلی در یک کشور گرمسیری، درست مانند اینجا روز هایم شب می شد و شب هایم روز! ( قبول دارم که آسمان همه جا یک رنگ نیست و روز و شب های ما به طور کل با دیگران متفاوت است، اما وقتی امکان مهاجرت به مکان مورد نظرم را ندارم و توان کافی برای تغییر وضعیت فعلی را هم ندارم؛ بهتر است با قبول واقعیت و بهره بردن از امکانات محدودی که دراختیار من است تا حد امکان برای شادی تلاش کنم.
لیستی که گریچن برای شادی تهیه کرده بود فعالیت های زیر برای ماه های مختلف بود. ( وقتی هر کدام از فعالیت ها را مطالعه می کردم، مخاطبِ خاصِ کلمات گریچن من بودم.)
در آخر این مطلب باید اضافه کنم ، برای شاد بودن فقط بر روی خودت تمرکز کن.
شاد باشید و سلامت