فِ_اَلف
فِ_اَلف
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

اتوبوس


.

سرم درد میکرد و دلم بهم پیچ میخورد

حالت تهوعم با هر #ترمز بیشتر میشد

"پلاستیک دارم؟"

کیفم را زیر و رو کردم

فقط #پلاستیک ساندویچ املتم بود که برای ناهار، صبح که زدم بیرون، برداشتم

نخوردمش

گفت غذای بیرون بگیریم

دلم نمیخواست

گفتم باشد

آب دهنم را به سختی قورت میدهم

"امروز چندم #ماه میشه؟ "

عق میزنم

پنیرایی که توی ساندویچ زده بود تا وسط های #حلقم بالا می‌آید


دست میبرم و چند تارمویی که بیرون ریخته را برمیگردانم زیر #مقنعه

ریشه ی موهایم خیس است

"چهاردهم بود یا سیزدهم؟ "

خانمی که روبه رویم نشسته با چشم‌های #گشاد شده برمیگردد و نگاهم میکند

توی چشم‌هاش نگاه میکنم و دوباره عق میزنم

بلند می‌شود و صندلی اش را عوض میکند

دلم میخواهد وسط اتوبوس تف بیندازم

شاید ادم ها فرار کنند

آب دهنم را جمع میکنم

میخواهم تف بیندازم که یادم می‌آید ماسک زده ام

آب دهنم روی چانه ام، شُره میکند

بوی آب دهان میپیچد زیر دماغم

یکی داد میزند

"اخه گوه خور اگه مریضی واس چی سوار اتوبوس میشی؟"

داشتند یکی یکی فحشم میدادند

"گوه بگیرنش، سه هفته #عقب افتاده، اح"

بلند می‌شوم

آن که گفته بود گوه خور ردیف دومِ سمت مردانه نشسته.

میروم جلو..

آرام میپرسم شما گفتی گوه خور؟


تیز نگاهم میکند

" آرّه، که چی؟"

یکی میخوابانم زیر گوشش..!

از اتوبوس پیاده میشوم

شماره اش را میگیرم.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید