ما غرق بودیم در دعاهای خالهخانباجی های سر گذر
دلمان خوش بود که حالا که روگرفتیم، آن دنیامان حل است و حوریها قرار است از سروکولمان بروند بالا و مِی بزنیم و نگران سرخ شدن در هیچ آتشی نباشیم
ما پیچ وتاب موهامان را زیر پارچه های تیرهوتار قایم میکردیم تا شاید روزی برای یک نفر تابش را باز کنیم و کمی از خودش بفهمد و دلش بُرده شود
ما آمده بودیم تا دل ببریم
کسی نگفته بود میشود دلمان هم بُرده شود
کسی نگفته بود میشود موهامان را به دست باد بسپاریم و دل خودمان را از جا بکنیم
میتوانیم با آواز برقصیم و بچرخیم و دلمان مثل یک پر سبک شود
ما را غرق کرده بودند در پوشیدن ساقهای کُرکدارمان زیر دامن های هزار تکه تا مبادا کسی چشمش به آن تراشه های سفید بیفتد و خودش را خیس کند
ما برای تار موی رهاشده از زیر روسریهامان، صورتمان سرخ شد و فکرکردیم "باید" سرخ میشدیم
باید سرخ میشدیم تا یادمان نرود نگذاریم تار مویی بازیاش بگیرد و کسی خودش را..
.
اصلا مارا گذاشته بودند مسئول تمام لکههای روی شلوارها
شلوارهای کِشدار
شلوارهای زیپدار
شلوارهای دکمهای
تا مبادا دکمه ای باز بماند
یا مبادا به زیپ شلواری فشار بیاید
آه از این شهر که حتی جنازه های عُریانمان هم عدهای را لوچ میکرد؛
اما کبودیهامان راه گلوی کسی را نمیبست..