کتاب آگاهانه دوست داشتن را باید ردیهای بر عشقِ رمانتیک و توصیه برای بازگشت به رویکرد کلاسیک به عشق نام نهاد. رویکرد رمانتیک به عشق در عمل فاجعهبار بوده و برای نجات عشق باید آنرا از رمانتیسم زدود. نگاه رمانتیک به عشق توقعات نادرست و ناشدنی در ما ایجاد کرده که باعث نارضایتی از روابطی که داریم و شکست در آنها شده است. رمانتیسم تصویری خیرخواهانه و آرمانی اما غیرقابل تحقق و تحریفشده از رفتار صحیح در رابطه ترسیم میکند.
اینکه در عشق رمانتیک گفته شود دیگری را باید همانطور که هست پذیرفت، حرف درستی نیست. چطور ممکن است کسی ما را خوب بشناسد و نخواهد بعضی خصوصیات ما تغییر کند؟ آیا ما خودمان در پی تغییر و بهبود زندگی خود نیستیم؟ پس چرا باید دیگری را به خاطر میل به تغییر دادنی سرزنش کنیم که خود برای خود میپسندیم؟ یونانیها معتقد بودند از آنجا که ما انسانها ناقصیم، برای تقویت عشق باید یاد بدهیم و یاد بگیریم، دو طرف باید رابطه را بستری برای تعیلم و تعلم بدانند. وقتی دو نفری که یکدیگر را دوست دارند به هم مطالب ناخوشایندی را گوشزد میکنند، معنایش این نیست که شریکشان نفهم و نادان است، در واقع به عشقشان خدمت میکنند: میکوشند شریک خود را دوستداشتنیتر کنند.
ما نباید به هر درخواست و نکتهای که برای اصلاح و تغییر از جانب شریکمان مطرح میشود واکنش تند نشان دهیم و آنرا نوعی تحکم و دستور تلقی کنیم، نباید فکر کنیم هر نصیحتی حمله به کل شخصیت و زندگی ما است و طرف مقابل میخواهد ما را تحقیر کرده و بر ما مسلط شود. در عوض باید حقیقت موضوع را دریابیم: هر نصیحتی، هر قدر هم ناشیانه، نشانهای است از اینکه شریک زندگیمان دارد آزار میبیند، هرچند هنوز واضح و روشن آزردگیاش را ابراز نکرده باشد. دوستمان بیشتر از شریک زندگیمان کارهای ما را تایید میکند و کمتر ما را نصیحت میکند؛ نه به این دلیل که دوست آدم بهتر و فهمیدهتری است؛ بلکه به این دلیل که اهمیت چندانی برای ما قائل نیست. هر قدر برای فردی مهمتر باشیم نقدهای او هم علیه ما بیشتر میشود. نقد بیشتر نشانه توجه بیشتر و درخواست اصلاح بیشتر نشانه تلاش برای بهبود، ارتقا و حفظ پیوند است.
ما در رابطه عاشقانه هرگز نباید از نصیحت و توصیه اجتناب کنیم. اشتباه است که اگر درس و نکتهای را به ما گوشزد کردند، حال هرچه قدر هم ناشیانه، آن را پس بزنیم. عشق باید تلاشی پرورشدهنده برای رشد و اصلاح همهجانبه دو طرف رابطه باشد.