یک نوشتهی غلط!
ادیسون برق رو اختراع نمیکرد چی میشد؟ خب یکی دیگه اختراع میکرد!... یه جک ساده که احتمالا وقتی بچه بودیم شنیدیم... یه لایه پایینتر بریم توی مفهومش... هرکسی میتونست برق رو اختراع کنه؟... هرکسی که نه، ولی بله اگر ادیسون اختراعش نمیکرد بالاخره کس دیگری به این اختراع میرسید... یه پرده پایینتر، جایگاه آدمها در تاریخ ثابته؟... فکر نمیکنم، مثلا اگه هیتلری وجود نداشت (بعنوان یک شخص خاص) جنگ جهانی دومی رخ نمیداد؟... بهنظر من رخ میداد، شاید با وسعت کمتر یا بیشتر... حالا برسیم به اینجا که تاریخ امری محتوم است؟... خیلیها اعتقاد دارند بله،و خیلیها هم بهعکس، و هنوز هم دعواست سر این موضوعیه، دعوای فلسفیه که کاری باهاش ندارم... بریم سر وقت آدم... این که کسی خودش رو کسی بدونه، احساس مهم بودن بکنه، فکر کنه که جایگاهش غیرقابل جایگزینیه آیا درسته؟... من که میگم نه... هیچکس مهم نیست!... شاید فقط برای یه عدهی خاص و توی یه دورهی خاص اهمیت داشته باشه، اما در بلندمدت نه، هیچکس!... یهجایی نوشته بود که الان مثلا مقامی بالاتر از رئیس جمهور امریکا که نداریم، اگه الان بیفته بمیره یک هفته هم طول نمیکشه که یه نفرو میذارن جاش!... پس چرا آدما انقدر من من میکنن؟ چرا فکر میکنن که مهمن؟ یگانهن؟ مادر گیتی یکی زاد و آن هم من؟... شما تو کارت خوبی؟ بهترینی؟ اوکی، ولی اینکه خودت از خودت برای خوت بت بسازی و این بت رو بکوبی تو سر دیگران، چه معنیای داره؟... آدمی که حین صحبت معمولی من من میکنه برای من سقوط میکنه از جایگاهش، کوچیک میشه... (حالا ای کاش هنری داشتی و کسی بودی که اینجور من خودت رو علم کنی، ولی آخه هیچی نیستی! برای هیچی فکر میکنی کسی هستی، ویژگیای که هزاران و میلیونها نفر دارند و حتی بهتر از تو قابل ستایش نیست و منت رو گه خاصی نمیکنه!)... به فرض خاص بودن و بر قلههای رفیع بودن، بازهم دلیل بر اون حجم تکبر و خودخدابینی (خود عن خاصپنداری بقول عامه) نیست... جایگاهت رفیعه، این نباید حرف تو باشه، این جایگاه رو دیگران باید واست تعیین کنند و بهت بدن... تازه اینم ارزش والایی نداره... اساسا آدمیزاد چیز خاصی نیست که فکر میکنه هست... هیچکس چندان ارزش خاصی نداره، هیچکس به اندازهای که فکر میکنه مهم نیستیک ...
از کجا به کجا رسیدم!