چند روز پیش داشتم به این فک می کردم که آخرین باری که مامانم رو بوسیدم و یا بابامو بغل کردم کی بود؟
چه جوری می شه لمس کردن رو از محبت کردن یا محبت دیدن حذف کرد؟ فک کنم نمی شه یا حداقل خیلی هامون اینجوری بزرگ شدیم که وقتی یکیو خیلی دوست داریم محکم ماچش می کنیم یا حتی تو مناسبتها حداقل یه بغل کوچیکم شده می کردیم.
و تازگی به این نتیجه رسیدم کنار غمهای ریز و درشت زندگیم، کنار نرسیدنها به آرزوهام و کنار تمام مشکلات دیگه ،این 1 سال و خورده ای کمبود محبت هم بهم اضافه شده و حتی یه جورایی به یه غم ثابت تو زندگیم تبدیل شده.
امیدوارم 10 سال دیگه که با خودم نشستم حسرت بغل نکردن مامان و بابام به دلم نمونده باشه ، یا فک نکنم آخرین باری که از ته دل خندیدم کی بود ، یا چرا انقدر زود دیگه هیچ آرزویی برام نموند و یا اینکه نگم چرا در عاشقیمو بستم و قفلش کردم و خیلی چیزای دیگه…
اون چیزی که برام روشنه اینه که شاید خیلیامون میان سالی غم انگیز و پر از تنهایی داشته باشیم و هر بار که بهش فک می کنم بیشتر دلم می خواد تلاش نکنم وقتی تهش معلومه..