ما میتوانیم به مغز خود بیاموزیم تا بهتر بیندیشد. یکی از بهترین روشها برای انجام این کار توسعه مجموعه مدلهای ذهنی است که در هنگام تفکر از آن استفاده میکنیم. شاید خواندن داستان اندیشمند جهانی برای شما جالب باشد و با این داستان منظور خود را توضیح دهم.
تازه زمانی که داستان ریچارد فینمن، فیزیکدان مشهور را خواندم فهمیدم که مدل ذهنی چیست و واقعاً تا چه اندازه سودمند خواهد بود. فینمن مدرک فوق لیسانس خود را از MIT و دکترا خود را از پرینستون گرفت. در آن زمان با اعتماد کامل وارد دپارتمان ریاضی شد و به حل مسائلی پرداخت که دانشجویان باهوش دکترا قادر به حل آن نبودند و به همین خاطر شهرت او افزایش یافت.
وقتی که از او پرسیدند که چطور مسائل پیچیده را حل کرد فینمن میگفت که سلاح مخفیاش هوش نیست ، بلکه راهبردی بود که در دبیرستان آموخته بود. طبق گفته فینمن، معلم فیزیک دبیرستان از او خواسته بود تا بعد از کلاس بماند تا برای او چالشی تعیین کند.
معلم به او گفت، «فینمن»، «سر کلاس درس خیلی صحبت میکنی و سر و صدای زیادی راه میاندازی. میدانم علتش چیست. خسته هستی. پس میخواهم کتابی به تو بدهم. برو انتهای کلاس وگوشهای بنشین و این کتاب را بخوان. هر زمان کل کتاب را خواندی و یادگرفتی، اجازه صحبتکردن داری.
بنابراین فینمن هر روز، در انتهای کلاس پنهان میشد و این کتاب را میخواند .
موضوع کتاب ، محاسبات پیشرفته با چرتکه بود. در این حین بقیه کلاس به روند عادی درسهای خود ادامه میدادند. فینمن همزمان با خواندن این کتاب محاسبات قدیمی، مجموعه مدلهای ذهنی خود را توسعه میداد.
فینمن نوشت : آن کتاب در مورد نحوه مشتقگیری از پارامترهای زیر علامت انتگرال بود. مشخص شد که در دانشگاه به این مسئله زیاد پرداخته نمیشود و تأکیدی بر آن وجود ندارد. اما من فهمیدم که چگونه از آن روش استفاده کنم و من بارها و بارها از آن ابزار فوقالعاده استفاده کردم. بنابراین به روش خودآموزی، از آن کتاب استفاده میکردم، روشهای خاصی برای انتگرالگیری داشتم.
نتیجه این بود که وقتی سایر دانشجوها در MIT یا پرینستون در حل انتگرالهای خاص مشکل داشتند،من میتوانستم با روش محاسباتی که یادگرفته بودم به حل سریع مسئلهها بپردازم و جواب را بهدست آورم. مشکل آنها در این بود که نمیتوانستند مسئلهها را با روشهای استانداردی که در مدرسه آموخته بودند، سپس پیشرفت کردم و سعی کردم از عبارت زیر انتگرال مشتق بگیرم و اغلب این روش مؤثر بود. بنابراین، به دلیل حل انتگرالها به شهرت بسیار رسیدم، تنها به این خاطر که از مجموعه ابزارهای متفاوتی نسبت به سایر افراد دیگر استفاده میکردم.
همه دانشجوها دکترا در پرینستون و MIT باهوش هستند. آنچه که فینمن را در انتگرالگیری از همکلاسیهایش متمایز کردهبود، هوش او نبود. بلکه روش درک مسئله بود. او مجموعه گستردهتری از مدلهای ذهنی داشت.
مدل ذهنی چیست؟
مدل ذهنی، نحوه کار هر چیزی را توضیح میدهد. آن مفهوم، چارچوب یا دیدگاه جهانی است که در ذهن خود دارید که به شما در تفسیر دنیا و درک رابطه بین مسائل کمک میکند. مدلهای ذهنی شامل باورهایی در مورد نحوه فعالیت جهان است.
برای مثال، عرضه و تقاضا مدل ذهنی است که به شما کمک میکند تا نحوه فعالیت اقتصادی را درک کنید. تئوری بازی، مدل ذهنی است که به شما کمک میکند تا چگونگی روابط را درک کنید. آنتروپی، مدل ذهنی است که به درک نحوه عملکرد اختلالات و کمبودها کمک میکند.
مدلهای ذهنی درک و عملکرد شما را هدایت میکنند. آنها ابزارهای فکری هستند که برای درک زندگی، تصمیمگیری و حل مشکلات از آن استفاده میکنیم. یادگیری مدل ذهنی جدید روش جدیدی را برای بررسی دنیا ارائه میدهد.مانند یادگیری ریاضی به روش جدید فینمن.
مدلهای ذهنی ناقص اما سودمند هستند. هیچ مدل ذهنی ساده فیزیک یا مهندسی وجود ندارد که توضیح بینقصی از کل جهان را ارائه کند، اما بهترین مدلهای ذهنی از این رشتهها به ما این امکان را میدهد تا پلها و جادههایی را احداثکنیم ، فناوریهای جدید را توسعه بدهیم و حتی به فضای بیرون جو هم سفر کنیم. همانطور که تاریخدان یووال نوآه هراری بیان کرد، «معمولاً دانشمندان اتفاقنظر دارند که هیچ تئوری ۱۰۰ درصد درست نیست. در نتیجه، آزمودن واقعی دانش حقیقت ندارد، اما سومند است.»
بهترین مدلهای ذهنی ایدههایی هستند که بیشترین فایده را دارند. آنها بهطور گسترده در زندگی روزانه سودمند هستند. درک این مفاهیم به ما کمک خواهد کرد تا انتخابهای عاقلانهای داشته باشیم و اقدامات بهتری انجام دهیم.