با همه خرابکاریهایش معتقد است که درستکار است. با همه تظاهرهایش گمان میکند پاکترین نسخه بشر در کره خاکی است.
بعد از چندین چند امتحان و تنوعطلبیهایش وقتی حرف از ازواج میآید معیارش آفتاب مهتاب ندیدگی دختر است. به راحتی با حداکثر تعدادی که میتواند در میامیزد بدون اینکه که این تعداد کثیر روحشان خبر داشته باشد. و هر زمان که صلاح دید یکیشان را از دور خارج میکند. از هر فرصتی استفاده میکند تا به قول خودش کسی را تور کند. پیج اینستاگرامش را که باز میکنی مملو است از موجودات مونث و در آن بین شاید یکی و دوتایی هم مذکر دیده شود.
دیگری چشم به راه دارد. در خانه منتظرش هستند و شام را آماده کردهاند تا از راه برسد بی خبر از این که سرش در آخور دیگری گرم است. به راحتی به زن متاهل که همراه بچههای قدونیم قدش و همسرش به بانک رفته چشم و ابرو میآید. با اینکه رییس است و مسئول کارکنانش. معلوم است دیگر تا کی مگس بپراند قدری هم باید کار کند!
چرا سیری ناپذیرند. دست خودشان نیست، حق دارند پلیدی و سیاهی باطنشان است که خرابشان کرده. سیاه است مانند قیر. قیر که به راحتی تغییر رنگ نمیدهد. ذاتش چسبندهس و کثیف.