بخشی از تجربهی کاری من به عنوان یک تحلیلگر فرآیند در این نمودار #گارتنر به تصویر کشیدهشدهاست!
این نمودار بصری گارتنر در واقع سه رویکرد چابک را به عنوان یک فرآیند مستمر از تولید، توسعه، تا انتقال در مسیر حرکت ایدهها به محصولات توسعهیافته ارائه داده است: رویکردهای #تفکرطراحی، #استارتاپ_ناب، و #چابک
شرحی ساده از روش درستِ یافتن آنچه که میخواهیم، منتها در زمانهای مختلف چرخهی توسعه محصول و با تمرکز بر بخشهای مختلف آن:
من کارم را با تمرکز بر روی بخش سوم یعنی رویکرد چابک شروع کردم، زمانی که هدف توسعه راهحلهای موجود در یک شرکت تولیدکننده بود (یعنی در واقع سازمانی بالغ که در مسیر نوآوری پایدار محصولات اصلی خود فعالیت دارد). هدف اصلی بخش چابک، تغییرات تدریجی در توسعه محصول است که منجر به تغییرات قابل توجهی در طول زمان خواهدشد. در پاسخ به این سوال که <<مشتریان به چه چیزی نیاز دارند>> و بعد که نیاز به تغییر تعریف شد، این تغییر را به صورت تدریجی اعمال کنیم. با گذشت زمان، این تغییرات کوچک به یک محصول بهتر با تولید کارآمد تبدیل خواهدشد که پاسخگوی نیاز مشتریان است.
خود "چابک" یک متدولوژی است که فعالیتها در تکرارهای کوتاه که به نام "اسپرینت" شناختهشده هستند، تکمیل میشود. اما مشخصا از رویکردهای سنتی ، میتوان رویکردهای #کایزن و #کانبان را نام برد که مبتنی بر رویکردهای تولید ناب (رویکردی برای افزایش کارایی از طریق حذف ضایعات) هستند که با موفقیت هم در فرآیندهای تولید بکارگرفته شدهاند و در واقع به بهبود مستمر در چابکی ترجمه شدهاند.
با شروع کار در اکوسیستم استارتاپی با ساختار اجرایی بخش دوم یعنی استارتاپناب در عمل آشنا شدم. خود مفهوم "استارتاپناب" از "تولید ناب" سرچشمه گرفتهاست. هدف اصلی استارتاپناب تمرکز بر روی اعتبارسنجی سریع و تکرارشونده ی یک ایده کسبوکاری است، با صرف هزینهی بسیار کمتر! در واقع این اعتبارسنجی سریع ایدههای کسبوکاری و ترکیب بهبود مستمر برای دستیابی به تناسب محصول-بازار، اهداف تولید کارآمد را نیز ارتقا میبخشد. چراکه با شروع ناب - به معنای واقعی کلمه، کارآمد یا بدون اتلاف - میتوان نسبت به تغییرات بازار، سریعتر پاسخگو بود. حداقل محصول پذیرفتنی(MVP) از طریق این چرخهی تعریف شده سریع استارتاپناب ساخته میشود و میتواند ویژگیها، محصولات و بازارهای جدید را با حداقل هزینه و ریسک آزمایش کند.
درحالی که مفهوم استارتاپناب بر توسعه و تست راهحل تمرکز دارد، در بخش اول یعنی تفکر طراحی بر تبیین درست مساله ی اولیه تمرکز میکنیم. مرحله ی گمشدهای که همواره در بخشهای مختلف زنجیره ارزش اکوسیستم استارتاپی مطرح شدهاست. تجربههای عملی که نیاز تعریف درستِ مساله و آموزش تفکر طراحی را پررنگتر کرده است. هدف ساختار تفکر طراحی، نحوه ی حل یک مساله از طریق درک کامل کاربر خاص آن در یک چرخه ی تکرارشونده است. این رویکرد برای کمک به سازمانها در نوآوری هم بسیار موثر خواهد بود. زمانی که معماری سازمان با تحول سازمانی همراه شده و سعی در ایجاد نوآوری دیجیتال دارند، میتوانند از مزایای این تفکر منتفع شوند.
میتوان نتیجه گرفت که ترکیبی از هر سهی این ساختارهای کاربردی جذاب در این نمودار میتوانند از تلاشهای نوآوری در مراحل مختلف توسعه حمایت کنند، با توجه به این نکته که هر کدام از این رویکردهای مجزا، دارای جنبههای گمشدهای هستند که در دو رویکرد دیگر یافت میشود.