فاطمه
فاطمه
خواندن ۱ دقیقه·۴ ماه پیش

پشت صحنه 😄

یه پشت صحنه بریم؟ 😉

خدا امروز صبح (فرضی) به یکی از بنده هاش نگاه میکنه و میگه : آنقدر دوستش دارم این بندم رو که می خوام دلش رو شاد کنم :)

و بعد میره و بین آدم خوبو قشنگ و مهربون و دوست داشتنی خودش دنبال یکی میگرده و به قلبش میگه : بیا و به عنوان نماینده ی من دل این آدم رو شاد کن،

این دو تا بنده به هم می رسند و بنده ی دوم با مهربونی هاش بنده ی اول رو کلی خوشحال می کنه :)

و بعد خدا میگه الهی من قربون هر دوتاتون بشم🥰 (البته قطعا خدا که نمیگه الهی🙄)

همیشه وقتی کسی لبخند به دلتون میاره اینطوریه دیگه 🤭

یا همیشه وقتی لبخند به دل کسی میارید 🤗

ولی یه پشت صحنه ی دیگه هم بریم؟ 😄

خدا یکی از بنده هاشو انتخاب می کنه و میگه اینقدر این بندمو دوست دارم که امروز میخوام بهش یکم سختی بدم تا بزرگ تر و عاقل تر و پخته تر بشه :)

بعد میره سراغ بنده هایی که امروز یکمی بی اعصاب و بداخلاق هستند 😅

این دو تا رو روبه‌روی هم قرار میده

و وقتی بنده ی دوم دل بنده ی اول رو میشکونه خدا میگه ای وااای دل بنده ی من رو شکوندی ؟ 🤨

خدایااا خب اخه چرااا 😂

و بعد به بنده ی دوم میگه : عزیز دلم خود هستی که اینقدر قشنگ سختی رو تحمل کردی😍


حالا شما انتخاب کنید می خواید کدوم یکی از این بنده ها باشید؟ 😊

(الهام گرفته از سخنان آقای پناهیان)

یک لبخند خوشگل تقدیم همه ی ویرگولی ها 😇👇

شبیه خواهر زادمهههه ☺️
شبیه خواهر زادمهههه ☺️



مهربانیخوشحالیداستاندینیطنز
یک راز هستم ، از آسمان افتاده ، در گوش شبنمی ، بر روی گل خفته . تا فاش شود این راز ، شنبم در جهان ، میزند پرسه :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید