تا حالا شده وقتی تو کافه یا رستوران نشستید، خیلی اتفاقی حرفهای میز کناریتون رو گوش کنید؟ حالا فرض کنید میز کنارتون دو نفر نشستن که دارن گریه میکنن! یا خیلی یواشکی و ریزریز میخندن، کنجکاویتون واسه شنیدن حرفهاشون بیشتر نمیشه؟
سلام! من فواد افراسیابیم و قراره تو این قسمت از خودم بگم! در واقع الان اونکه کنارتون نشسته و با اشک یا خنده از زندگیش میگه، منم.
من امسال دو بار از دست دادن رو تجربه کردم. از دست دادن آدمهایی که خیلی دوسشون داشتم... تو این قسمت میخوام دربارهی سوگ و از دست دادن حرف بزنم.
درباره آدمهایی که دوست داریم، فکر میکنیم برای ما هستند اما یهو به خودمون میایم و میبینیم که انگار برای همیشه از دستشون دادیم. و از اون همه احساس زیبا فقط یه ویرونه باقی مونده...
دوستان، من کارم رو تو زمینه نوشتن از نقد فیلم شروع کردم. و برای پروژهای که اون موقع باید انجام میدادم یه فیلم انتخاب کردم. فیلمی که انتخاب کردم «انجمن شاعران مرده» بود. نمیدونم این فیلم رو دیدید یا نه ولی اگه ندیدید پیشنهاد میکنم حتما یه وقتی رو برای دیدنش خالی کنید.
این فیلم در ستایش زندگیه. درباره «در لحظه زندگی کردن». درباره «دم رو غنیمت شمردن» و لحظهها رو زندگی کردن. حتی اون مقالهای که درباره فیلم نوشتم رو با این شعر تموم کردم؛ شعری که تو ابتدای فیلم معلم ادبیات به یکی از بچهها میگه، بخونه:
غنچه های گل سرخ را کنون که میتوانی برچین
زمان سالخورده درگذر است
و همین گلی که امروز لبخند میزند، فردا خواهد مرد.
میخوام بگم من این رو میدونستم که باید قدر لحظههام رو بدونم اما هر بار که عزیزی رو از دست دادم حسرت خوردم. گاهی حس میکنم ما فراموش میکنیم که در عین اینکه چقدر قوی و قدرتمندیم، همون مقدارم شکنندهایم. و وقتی کسی رو از دست میدیم سراسر حسرت میشیم. با خودمون میگیم چرا باهاش مهربونتر نبودیم، چرا بیشتر باهاش نخندیم، چرا بیشتر بغلش نکردیم، چرا بیشتر نبوسیدیمش و اصلا چرا بیشتر از حضورش لذت نبردیم. من میدونستم که باید دم رو غنیمت بشمارم اما انگار یادم رفته بود که چقدر میتونه ناپایدار باشه زندگی. چقدر راحت _ بدون اینکه اصلا فکرش رو بکنم_ میتونم از دست بدم چیزی رو که دارم. اروین یالوم روانشناس آمریکایی میگه سوگ بهاییه که واسه ارتباط میپردازیم اما نمیگه این بها چقدر میتونه سنگین باشه!
سوگ، جشن بزرگداشت عشق بود. آنهایی که میتوانستند سوگِ واقعی را حس کنند خوش اقبال بودند که کسی را دوست داشتهاند.
از کتاب لنگرگاهی در شن روان
و این غم بهمرور تبدیل میشه به ...
ادامهی این قسمت را همین حالا در اپیزود «از دست دادن...» از پادکست مجله نهان گوش کنید!
مجله نهان پادکستیه درباره شعر و ادبیات و بهتازگی بخش تازهای با عنوان «تجربهنویسی» به اون اضافه شده. از دست دادن... اولین قسمت از این تجربهنویسیهاست.