مدتهاست برای دفاعی که می توانستم از خودم کنم و حرفی را که میشد بزنم در خودم خفه کردم،از خودم خشمگینم.. خودخوری یکی از بدترین دردهاست و من سخت به این درد گرفتار شده ام اما امروز به خود گفتم قلم به دست گیر و از درد و خشم درونی ات بنویس.. بنویس تا شاید از این حجم خودخوری ات کاسته شود،شاید راه حلی از پس این سطور و ناراحتی های مکتوب به حالت کارگر افتد. نوشتم از جایی که بر اساس یک حدس و گمان اشتباه مورد قضاوت قرار گرفتم و زبان من نتوانست حق مطلب را ادا کند و حتی خشمگینم از مغز و عقلم که آن لحظه چرا آنقدر بصیر نبود تا دستور درست را به زبانم صادر کند؟تمام این ناراحتی ها محدود به دنیای کلمات بر روی کاغذ شد.کم کم که می نویسم آرامتر میشوم و پی میبرم که این خوب چرخیدن زبان مهارتی بسیار مهم و ارزشمند است که باید برای فراگیری اش وقت بگذاریم و اگر در هر موقعیتی که قرار میگیریم آرامش خودمان را داشته باشیم و با حفظ آن به بیان حرفهای خود بپردازیم مطمئنا از حجم این خودخوری ها و آسیب های درونی و روانی کاسته میشود و حتی با همین نوشتن پی بردم که خشم در مقابل بعضی افراد و موقعیت ها هیچ ارزشی ندارد و نتیجهاش فقط آسیب بیشتر به خودمان است پس بنویسیم تا سبک تر شویم و اینهمه بار خشم و کینه و انرژی منفی را با خودمان حمل نکنیم.