بعضی کتابها یک تنه همه چیز را برایت زیر و رو میکنند و طوفان میکنند در دنیایت.
چندان که میدانید، ترجمه در حوزهیِ کامپیوتر یک صنعتِ منفجر شده و بی دست و پایی بوده، از روز اول تا همین حالا. همه چیز محدود میشود به کتابهایِ جعفرنژاد قمی و چندتایِ دیگر که همهگی فاجعهبار هستند، هم به لحاظِ انتخابِ کتابها و هم به لحاظِ کیفیتِ ترجمهها. این وسط، استثناهایی تازگیها به وقوع پیوسته که به نظرم مهم است تبلیغ شوند تا این صنعت دوباره جان بگیرد، در آن پول تزریق شود تا رونق بگیرد و سطح علمی و فرهنگی جامعه ارتقا پیدا کند.
اول باید بگویم که من خودم از آن دسته آدمهایی هستم که با زبانِ انگلیسی واقعا راحتم و از خواندنِ متونِ تخصصیِ انگلیسی لذت میبرم و چندان چالشی برایم تلقی نمیشوند.
بعضیها میگویند که به جایِ هدر دادنِ انرژیِ جمعیمان برایِ ترجمه کردن، میتوانیم به تقویتِ مهارتمان در انگلیسی بپردازیم تا بتوانیم همهمان به همهی منابع دسترسی داشته باشیم و یکبار برای همیشه به این مساله خاتمه دهیم.
اما قضیه به این سادگیها نیست..
نمیخواهم بگویم که زبانِ فارسی در خطر است و این مهملات؛ که اعتقادی به این حرفها ندارم.
نمیخواهم برای تنبلیِ بعضیها در یادگیریِ انگلیسی -که زبانِ بینالمللی و همچنین زبانِ تخصصیِ رشته کامپیوتر است- بهانه آورده باشم.
و نمیخواهم که با احمقهایی همسو شده باشم که میخواهند با زبانِ انگلیسی (و نتیجتاً فرهنگِ غربی) مبارزه کنند؛ که این کارها جز جفا به خود و دیگران نیست.
من اما برایِ دلایلِ بهتری قائل به ترجمه هستم:
اولاً ترجمه باعثِ همافزاییِ فکری میشود. یعنی وقتی کتابی ترجمه میشود، مقداری از تفکرات و پیشینهیِ مترجم هم به عمقِ کتاب افزوده میشود که باعثِ درکِ بهتر خوانندگان میشود. مثلاً من خودم بارها به این مساله برخوردهام که نویسندهای، مطلبی را نوشته و تصور کرده که خواننده، پیشزمینهیِ لازم برایِ درکِ مطالب را دارد ولی مثلا به دلیلِ فاصلهیِ جغرافیایی یا فرهنگی یا دینی یا خیلی چیزهایِ دیگر، خواننده پیشنیاز لازم را ندارد. این رفعِ ابهام، به عهدهیِ مترجمِ وفادار است تا در پاورقی، آن پیشنیاز را ارائه دهد.
ثانیاً خواندنِ یک مطلب در زبانهایِ مختلف، همانندِ نگاه کردن به یک شیٔ از زوایایِ مختلف است که گاهی نرونهایی را در مغزمان به هم متصل میکند که آدم فکرش را هم نمیکند و ایدههای جالبی آشکار میشود.
باور ندارید؟ این تد تاک را ببینید.
ثالثا این روش، خودش نوعی تبلیغ برای کتابهای خوب محسوب میشود. مثلاً در بین میلیونها کتابِ نوشته شده، شما چطور انتخاب میکنید که کدام را بخوانید؟ یک روشِ خوب اعتماد کردن به مترجمانِ کارکشته است که عمرشان را در این راه صرف کردهاند. مثلا وقتی اسمِ استاد نجفِ دریابندری میآید، میتوان با اطمینان به کتابهایی که انتخاب کردهاند برای ترجمه، اعتماد کرد. یا مثلاً جادی که دربارهش پایینتر نوشتهام.
رابعاً این که ما بخواهیم رنجِ ترجمه را به جان بخریم، نشاندهندهیِ علاقه و احتراممان به زبانِ زیبایِ فارسی هم هست. اینکه انتخاب کنیم متنی با ارزش را، با شیرینیِ زبانِ فارسی همراه کنیم، -علاوه بر لذت مضاعف- نشانِ سربلندی و قدرشناسی از داشتههایِ قشنگمان است.
خب برویم سراغِ سریِ اول کتابها:
من خودم این کتاب رو مطالعه کردم و هم ازش لذت بردم و هم بسیار آموختم. نثر روان و آسانی دارد.
سه فصل از کتاب به رایگان قابلِ مطالعه است.
فقط به صورتِ الکترونیکی عرضه شده.(نسخهی چاپی ندارد.)
آشنایی بیشتر با کتاب و دریافت کد تخفیف
سه کتابِ فوقالعاده شاهکار..
نویسندهیِ این کتابها، رابرت مارتین (معروف به عمو باب) هست. آدمی به شدت با سواد. ویدیوهاش توی اینترنت زیاد هست و همین که برنامهنویسها صداش میکنن "عمو"، خودش نمایانکنندهیِ خیلی چیزاست. ایشون مبدعِ اصولِ S.O.L.I.D در شیْگرایی هم هستند.
من هر سه کتاب رو خوندم و به شدت توصیه میکنم. برایِ ترجمه بسیار زحمت کشیده شده که با اولین نگاه متوجه خواهید شد.
فقط نسخهیِ چاپی دارد. (نسخهیِ الکترونیکی ندارد.)
بخشهایِ زیادی از هر سه کتاب به طورِ رایگان قابلِ دسترس میباشد.
من خودم هنوز این کتاب رو نخوندم به همین دلیل نمیتونم نظر بدم. ولی جادی در موردش حسابی توضیح داده و براش تبلیغ کرده.
حتما این کتاب رو در اولین فرصت مطالعه میکنم و نظرم رو همینجا اضافه میکنم.
*** نکته مهم: این کتاب، آموزشِ گام به گام و مقدماتی نیست. بلکه یک مرجعِ کامل هست.
فقط نسخهیِ چاپی دارد. (نسخهیِ الکترونیکی ندارد.)
بخشهایی از کتاب به طورِ رایگان قابلِ دسترس میباشد.
سریِ دومِ کتابها رو احتمالا چند روز دیگه منتشر میکنم و بعدش اگه استقبال شد و بقیه گفتن به درد میخوره، سراغ دورههای آموزشی مهمِ فارسی و پادکستهایِ مهمِ فارسیزبان هم خواهم رفت.