دیوار برای من تنها یک کلمه ی ساده نیست. تنها اسم یک برنامه، مانند دیگر برنامه ها نیست. وقتی می گویم دیوار، لحظاتی به خاطرم می افتد که در مستاجری، مادر و پدرم، بدون ماشین، از صبح تا شب، در گرما و سرما، در این بنگاه و آن بنگاه بودند تا خانه ی مناسب با قیمت مناسب پیدا کنند. یادم می آید مادرم به دلیل همین موضوع چشم هایش ضعیف و مجبور به عمل شد. یادم می آید که چه روزهایی به امید پیدا کردن مورد مناسب از خانه بیرون می رفتند و با چه قیافهی ناامید و خستهای به خانه باز می گشتند. و حالا پس از چندین سال، می توانند در خانه، زیر باد کولر بنشینند و دنبال خانهای با قیمت مناسب تر از بازار بگردند. به این فکر می کنم که حالا در عصر فناوری، روزگاری که در هر خانوادهای، کمه کم یک گوشی پیدا می شود؛ دیگر خانوادهای مثل گذشته ما، مجبور به تحمل آن سختی ها نیست.
این سوالات در ذهنم پررنگ می شود که در این نه سال، چند خانوادهی مستحق و دست تنگ، توانستند با قیمت مناسب، وسایل دست دومی که شبیه به نو هستند را برای جهیزیهی دخترشان پیدا کنند؟
در این نه سال، چند خانواده توانستند در گرانی ها، با قیمت کمتر، ماشین یا هر وسیلهی نقلیهی تمیز دیگری پیدا کنند؟
باز هم خودمان را مثال می زنم که در همین دو یا سه سال گذشته، یکدفعه فریزرمان خراب شد و چون کلی به خاطر تعمیرش از ما پول گرفته بودند و آخرش هم تعمیر نشد؛ آنقدر پول در دستمان نبود که با این وضع قیمت ها بتوانیم یک فریزر نو بخریم. اما با چند روز گشتن در دیوار توانستیم یک فریزر دست دوم تمیز با قیمت بسیار مناسب پیدا کنیم و مشکلی که چندین هفته، درگیرمان کرده بود را، حل کنیم.
در خانواده بزرگ دیوار، پر است از این ماجراها و ما به جبران این که این برنامه برای خیلی ها از جمله خود ما، یک فرشته نجات بود؛ می توانیم تنها از ته دل بگوییم: دیوار، ممنونیم.❤❤
#ازدیواربگو