فوزیه یکتاپور | fz.yektapour
فوزیه یکتاپور | fz.yektapour
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

تو میدونی چی از دوست‌داشتن سخت‌تره، نَه؟؟؟

من همیشه آدم نشونه‌ها بودم!

آدم نمادها... آدم ایماها و اشارات!

دریا برای من نماد بود! نماد شد...

قرار بود دل به دریا بزنم؛ حالا اما بی‌نهایت غصه‌م میشه حتی از پشت صفحه موبایلم بهش نگاه کنم...

من با دریا بزرگ شدم... من با دریا عاشق شدم... من با دریا غرق شدم...

دلخورم از این نشونه قشنگ دنیام!

دلخورم از اینکه شکستم؛ دوباره.... دوباره..... و دوباره....


"کنار دریا

یه بازی هست

خیلی باحاله

میگه رو ماسه‌ها بخوابیم

بعد چشمامونو میبندیم

و درباره یه کلمه حرف میزنیم

مثلا دریا"

اما آخه چرا دریا؟!

چرا دریا باید برای من باشه؟!

کوه و جنگل و کویر مگه چش بود؟!


گفته بودم بهت؛ آدم‌ها از نظر من یا دریایی‌‌اند یا زمینی یا آسمونی...

از همون اول گفتم تو دریای محضی...

تا ثانیه آخرش هم وایمیسم کنار دریا و جار میزنم تو دریای محضی...

حالا "فرض کن

تو منطقه هور طور

کشتی‌های چینی درحال استراحتن

یه قایقی هست که میشه باهاش رفت وسط دریا.."


من آدم دریا بودم... آدم اون قایقی که ماهی‌ها دورش زدن!

دریا هنوزم برام قشنگه.. هنوزم برام نماده..

اما از حالا به بعد احتمالا دیگه دریا نمیرم! دیگه هیچ کسی رو دریا نمی‌بینم!

میشم آدم ساحل‌نشینی که از دور میتونه عشقش رو نگاه کنه!

راستی دریا!

تو میدونی چی از دوست‌داشتن سخت‌تره، نَه؟؟؟

دریاعشقدوست داشتننماد
دانش آموخته حقوق، سابقا خبرنگار و اکنون در گیرودار محتوا :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید