درباره موضوعی که میخام صحبت کنم، دلم میخواست زودتر بنویسم و بالاخره زمان مناسبش فرا رسید.
من از سالهای قبل کالج تپسل رو میشناختم و مطالب مفید و جذابش رو دنبال میکردم. با اینکه عاشق حوزه تولید محتوا بودم و هستم، خوشبختانه بخشی از جنبههای کارم به این موضوع اختصاص داره و بخشی دیگه هم به صورت پروژهای پیش میبرم.
یادمه همیشه قصد داشتم بخشی از نویسندههای این کالج باشم اما فرصت مناسبی پیش نیومد.
به فکر تغییر هم نبودم چون گاهی وقتها شرایط جوری میشه که تو از هر نظر متوقف میشی و هر روز به امید بهبود شرایط، رشد و تجربه چالش جدید به محل کارم میرفتم و برمیگشتم.
روزهایی که در کنار خوبی و خوشحالی و محبت بین دوستان و همکاران میتونستی چشم بر روی شرایط سخت، ببندی و بگذری و عبارتی این موضوع هم هست که همه چیز در هر سطحی یک بخش خوب داره و یک بخش بد.
اولش تلاش میکنی تا ثابت کنی، تا بیان کنی تا ابراز کنی اما بخاطر خیلی دلایل به نتیجه رسیدنش امکانپذیر نبود و شاید بعد از نزدیک ۴ سال در یک محیط بودن دیگه نمیشد انتظار اعمال تغییرات بیشتر داشت و تا یک مرحلهای آدم متوقف و زندگیش به دست روزمرگی سپرده میشه.
د ر واقع این حس رو در جای اول کاریم بعد از ۲ سال تجربه کردم، اما سری دوم همون آلارم هشدار و زمان تغییره صداش به گوش میرسید اما بازم نمیشنیدمش.
تا اینکه چند ما پیش و اتفاقی دعوت به مصاحبه شدم و اولش بازم حس خاصی نداشتم تا روال پیش رفت و بیشتر حس کردم قراره جایی باشم که خیلی متناسب با روحیه، انرژی و تخصص من هست و کلی چالش جدید منتظرم هست و صدام میزنه که در نهایت رخداد جذاب همکاری شکل گرفت.
وقتی میخواستم از محل کار قبلیم جدا بشم واکنشهای مختلفی رو دیدم هم خوب از طرف اونایی که به تلاش و توانمندی من ایمان داشتن و میدونستن مسیر خاصی برای پیمودن برام در جای فعلی نیست دیگه و میتونم با تغییر راهم در مسیر جدید و درستتری قرار بگیرم و هم نه چندان خوب از کسایی که دلیل ایجاد حس ناامیدی در من بودن.
اگر بارها برگردم عقب، تصمیم چند ماه قبلم رو شاید چند سال زودتر میگرفتم و اعتقاد دارم حتی اگر فکر میکنی تغییر از نظر بقیه اشتباهه ولی خودت بهش باور داری، برای رسیدن به باورت بجنگ و با شرایط همسو شو
امروز از تغییری که در این سال سخت با شرایط کرونا، دورکاری و ... برام رقم خورد نوشتم که خداروشکر تا این لحظه یک اتفاق دلنشین برای من بوده و هست و تا هر زمان که ادامه بتونه پیدا کنه برای من ارزشمنده، اول افتخار به خودم که باور کردم انتخابم رو و بعد عضوی از مجموعهای شدن که تلاش هر روزه، اخلاقیات، درستی و حرفهای بودن کمترین چیزهایی هست که دربارهشون قابل توصیفه.
اگر قرار باشه بازم بخوام تصمیم به تغییر بگیرم (البته نه به این زودی و درباره کار فعلا) قطعا جنبههای مثبت هر تغییری بیشتر از دلنگراییهاش هست و من این شجاعت رو در خودم امسال کشف کردم و باور کردم که هر لحظه این خود ماییم که جای درست خودمون رو مشخص میکنیم... کافیه فقط به فرصتهایی که از کنارمون رد میشن و ما نسبت بهشون بیتوجه هستیم، بیشتر دقت کنیم.