ویرگول
ورودثبت نام
دُکمه ی خاکستری
دُکمه ی خاکستری
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

این قرنِ خشمگین

ساعت ۷ صبح چون دیرم شده بود نتونستم صبونه بخورم و فقط دوتا شیرینی خوردم و بار و بندیلمو ورداشتم اومدم کشیک. تا ساعت ۲ که تو بخش و درمونگاه در حال دویدن بودم و الانم اورژانسم و هنوز چیزی نخوردم. گُشنم هستا ولی خب تو این شرایط بحرانی بدن خوب با آدم همکاری میکنه.
دیشب ساعت ۳ یهو و یه حس سنگینی سر معده م از خواب پریدم، شایدم تنگی نفس باشه که چون تا بحال تجربه ش نکردم، نمیشناسم . نکنه کرونا باشه؟ آماده اَم ها ولی باز یه کوچولو میترسم . از پریروز که گفت مامانش کرونا گرفته ، بیشتر آماده ام که بگیرم.
مامانش پرستاره . بیمارستانشون تازه کرونا شده ، تازه از اون ماسک آمریکاییا گه شبیه ماسکای جبهه س میزده این مدت ولی باز گرفته . من که با ماسک جراحی میچرخم تو بخش و اورژانس...
مامانشو تا به حال از نزدیک ندیدم، فقط یه عکس بهم نشون داده ازش ، ولی وقتی تو تلگرام گفت کرونا گرفته همینجوری اشکم روون شد این ور موبایل.
دقیقا همون حس درماندگی و ناگریزی بهم دست داد.
خودشم دچار حس درماندگی شده ، دیشب میگفت بیا دیگه آرزویی نکنیم و امیدی نداشته باشیم. بیا معمولی باشیم. گفتم "چَشم".
میگفت حس میکنه عرصه ی آزمایش انواع بلیّه ی آسمانی شده.
چون کنکور ارشدم دوباره عقب افتاد و اصلا اهل بیکار نشستن نیس، حالش بده.
من خودم حس میان سالگی دارم ولی الان باید قوی باشم که حالشو بدتر نکنم.

، ۲۳ تیر ، دقیقا شد یک سال....
یه سال از اون روز دیوانه وار که گفت عاشقم شده.
از اون روز حداقل یه قرن باید گذشته باشه.. اتفاقای این یه سال برای نوشتن تاریخ یه سلسله تو کتابای تاریخ دبیرستان کافی بود.
۲۳ تیر اولین سالگردمون بود و قرار بود شالگردنی که خودم رفتم از یوتیوب یاد گرفتم و بافتم رو بهش هدیه بدم، با یه آلبوم ۸ برگی از عکسای دونفره مون تو این یه سال، یه سال که البته نه ، عکسای ۶ ماه اول ، چون دقیقا از ۲۸ بهمن دیگه هموندیدیم(جز اون یه روزی که تو
خرداد اومد تهران).
خلاصه که کلی رویا چیده بودم واسه ۲۳تیر ولی چون کنکور ارشد خیلی نزدیک بود نتونس بیاد و منم گفتم نیاد. البته همون روز بیست و سوم دوباره کنکور عقب افتاد....

حالا که رخوت و درماندگی جفتمونو گرفته. منم بهش قول دادم فعلا آرزویی نکنم و رویایی نبافم. ولی رویای دوباره دیدنشو که نمیتونم نبافم. فقط همینو دارم الان.


تموم شد.

این دکمه از طیف های خیلی تیره ی خاکستری شروع کرده و برای دستیابی به طیف های سفید تر ،هر روز عمیقا تلاش میکنه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید