وسطای اسفند ، تو بحبوحه ی کرونا ، که امتحان کارورزی من کنسل شده بود و شروع اینترنی م رفته بود رو هوا و اونم رفته بود شهرشون، چون خوابگاهارو بسته بودن، غم و حس بیهودگی و پوچی و دلتنگی بر ما چیره گشته بود، اونم بدجور!
یه روز یهو بهش گفتم خب بیا پادکستمونو بسازیم! گفت خب بسازیم! و خب ساختیم!
قرار شد درباره هر چی دلمون خواست بگیم، موضوعات بی ربط به هم و غیر یکنواخت. یه چیز نُقلی و چهل تیکه که بعد ها پیر شدیم، صدای جوونیمون رو بشنویم و لبخند بزنیم به هم.?
من فقط وویس میگرفتم و براش میفرستادم، همه ی کارای فنّی و ادیت و کاور شو وی از راه دور انجام میداد.
اون اولا انقد ذوق داشتیم که هر هفته یه اپیزود منتشر میکردیم، یه اپیزود من، یه اپیزود وی، کاملا منظم.
الان که من بیمارستان میرم و وی هم داره درس میخونه واسه ارشد، فاصله ی اپیزودامون زیاد شده. ولی هر وقت بسازیم، قطعا یه یکشنبه ، راس ساعت ۱۹:۲۸ دیقه منتشر میشه.
شنونده های فراوانی نداریم ولی کلا چون هدف اصلیمون همون ثبت صدای جوونیمونه، تلاش های منظم و هدفمند نمیکنیم واسه شنوندگان فراوان،
ولی قطعا دوس داریم شنیده بشیم.
خوشحال ترین میشم اگه صدای جوونی مارو بشنوید .?
کست باکس
https://castbox.fm/va/2686945
تلگرام
t.me/radioPakat
پ.ن۱: نمیدونم لینک ها اینجا کار میکنه یه نه، ولی با همین آیدی ها اگه سرچ کنید تو تلگرام و کست باکس ، پیدا میکنید.
پ.ن۲: راستی وِی نمیدونه من ویرگول دارم،میخوام اینجا پنهان از اون از عاشقانه هامون بگم، اگه بدونم میخونه دیگه نمیتونم راحت حرف بزنم، اگه خواستید تو کست باکس یا تلگرام نظر بدین درباره پادکست ، لطفا نگید از ویرگول با ما آشنا شدید، بگید مثلا توئیتر.ببخشینا تو رو خدا ، دروغ مصلحتیه البته? اصلا بوس به کلّه هاتون?)