یکی از راههای اولیه برای شناخت خودمون، اینه که تشخیص بدیم درون گرا هستیم یا برون گرا. همین اول کاری به اونایی که نمیدونن بگم که، درونگرا بودن اسلن چیز بدی نیس! و فکر نکنن اگر درونگرا هستن نمیتونن آدمای موفقی باشند. درونگرایی و برونگرایی در واقع نوعی از شخصیت آدمهاست. هر کدوم ازین نوع شخصیت ها، ویژگی های خاص خودشون رو دارند و شناخت این که در کدام دسته قرار داریم، کمک بزرگی میکنه به انتخاب مسیر زندگیمون.
مثلا در انتخاب شغل، درونگراها به دلیل اینکه تمایل بیشتری به تنها بودن دارند، شاید انتخاب شغل هایی که بتونن خودشون اون رو مدیریت کنن و کمتر به همکاری در گروه نیاز داشته باشه، واسشون بهتر باشه. به طور مثال یه درونگرا میتونه نقاش، شاعر یا نویسنده بسیار بهتری باشه تا یه سخنران و یا بازاریاب و مثال های دیگه!
همونطور که از خود واژه درونگرایی هم پیداس، درونگراها کمتر تمایل دارند که خودشون رو بروز بدن، و تو جمع کمتر حرف میزنند، علتشم این که درونگراها از تنهایی بیشتر انرژی میگیرند تا در جمع بودن. بر عکس، برونگراها خودشون رو بیشتر بروز میدن و از اینکه تو جمع باشن بیشتر لذت میبرن و انرژی میگیرن. همین موارد باعث میشه که بعضی وقت ها سوء تفاهم میان افراد پیش بیاد که فلانی جمع گریزه و آدم گوشه گیری هستش و حتما ا فسردس و ازینجور برچسب ها، در حالی که اون فرد یه شخصیت درون گرا داره و با توجه به شدت درون گراییش، ترجیح میده که از جمع دور باشه حدالامکان. تو روابط زناشویی هم این مساله بسیار مهم و حیاتی هستش چون اگه طرف ندونه که همسرش درونگراست یا برونگرا، میتونه در آینده باعث مشکلات جدی تو زندگی بشه.
هم درونگراها و هم برونگراها ویژگی های خاصی رو دارن که هر کدوم میتونن تو زمینه کاری خودشون موفق باشند و به هیچ عنوان نمیتونیم بگیم که افراد برونگرا موفقتر هستن و افرادی که درونگرا هستن کمتر شانس موفقیت دارند. ولی باید به این نکته توجه بشه که انتخاب شغل اگر بر اساس شناخت این ویژگی صورت بگیره، خیلی خیلی بهتره و آدم رو بیشتر به موفقیت و رضایت سوق میده.
نمونش خود من. یه درونگرایه به شددددت قوی. یعنی اگه یه خورده دیگه درونگراییم اضافه تر بود، خدا نکرده، به "در خود ماندگی" دچار میشدم:-))) بیشتر دوس دارم تنها باشم. تنهایی سفر برم. تنهایی کار کنم.تنهایی غذا یا خوراکی مدنظرم رو بخورم :-) و چیزهای دیگه! حالا شما فکر کن، من تو رشته تحصیلی درس خوندم که زمینه کاریش بشدت وابسته به کار گروهیه؛ بیشتر عمر کاریم رو (تقریبا از 15 سالگی) کار فروش و بازاریابی کردم؛ برای کار علمی تحقیقاتیم سخنرانی و کلی ارائه اینا داشتم و...!!! یعنی همه کارایی که بیتشر برای یه برونگرا راحته تا برای یه آدم از نوع درونگرا. و این باعث میشه که من بشدت انرژیم بیاد پایین. راندمان کاریم میاد پایین و روز به روز از کارایی که میکنم خسته تر میشم!
حالا سوال پیش میاد که خوب، تو مگه قبلا تشخیص ندادی که درونگرا هستی، چرا وارد این مسیرها شدی؟؟؟بله من متوجه درونگراییم بودم و میدونستم، ولی یه برهه هایی از زندگی، آدم پاروی قایقش رو میندازه به کناری، و اجازه میده که امواج آب به حرکت وادارش کنن؛ و اینجاست که هر بادی بیاد، تو هم به همون سمت میری :-|