قلعه دُژَم
قلعه دُژَم
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

بدون هیچ آینده‌ای

خیلی‌ها توی ذهنشون، خودشون رو در آینده یه طور خاصی می‌بینند، نمی‌دونم دقیقا چطور اما خب یه نفر خودشو مهندس، یکی دکتر، یکی بابا یا مامان، هر کی یه جور خودشو می‌بینه و میخواد که به اونجا برسه.

اما برای من فرق داره، من هیچ تصوری از آینده خودم ندارم، شاید بشه گفت: «یک فرد، بدون هیچ آینده‌ای»

توی این شرایط توی خودم نمی‌بینم که بتونم در آینده خانواده‌ای برای خودم داشته باشم، یا حتی یه شغل نسبتا پولسازِ خوب داشته باشم، ثانیه‌ها دارند میگذرند و من موندم.

یه روز بعدا به خودت میای و می‌بینی که واقعا به همون آینده‌ای که فکرشو می‌کردی رسیدی و واقعا هم هیچ چیزی توش نیست، این درسیه که گذشته بهم داده، هیچ وقت نشده به خودم بگم: «دمت گرم، به یه جایی رسیدی».

اینجا شروعیه برای نوشتن‌هام، در ویرگول

بدون هیچ آینده‌ای.

آیندههیچتهیخالی
ورود به قلعه برای همگان آزاد می‌باشد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید