آیا ما می توانیم یکباره تصمیم بگیریم که به میزان خیلی زیاد شاد باشیم؟ یا اصلا می توانیم به اندازه دوست و همکار شاد و سرخوشمان احساس شادمانی کنیم؟
نه! همه ما آدمها یک ظرفیت خاصی برای شاد بودن داریم. همه چیز دست ما نیست. ژنتیک بر میزان توانایی ما برای شاد بودن تاثیر دارد. همینطور شرایط زندگی، گذشته ای که داشته ایم، تربیت خانوادگی، شرایط اجتماعی و فرهنگی و غیره. اما ما می توانیم همت کنیم تا حداکثر استفاده از ظرفیتمان برای شادی را داشته باشیم و احتمالا این مقدار شادی برای ما کافی خواهد بود.
خیلی از عوامل خارجی و رویدادهای زندگی می توانند بر شادی ما تاثیر گذار باشند. مثلا داشتن پول کافی، ازدواج خوب، روابط اجتماعی عمیق و با کیفیت، داشتن نگرش مذهبی. مواردی که ذکر شد در تحقیقات انجام شده به عنوان مهمترین عوامل خارجی تاثیر گذار بر شادمانی افراد ذکر شده اند. اما می دانستید که محقق شدن تمامی این موارد فقط 8 تا 15 درصد در افزایش حس شادی شما موثر است؟
سرچشمه شادمانی، درون ماست. از افکار ما نشات می گیرد. افکاری که می توانند احساسات مثبت را در ما تقویت کنند. رویکرد ما نسبت به گذشته و آینده می تواند بر احساسی که نسبت به زمان حال داریم تاثیر گذار باشد.
برای تقویت احساس شادمانی، باید خاطرات خوب گذشته و دستاوردهایمان را پررنگ تر کنیم و بابت آنها سپاسگذار باشیم. می توانیم هر شب قبل از خواب چند مورد از موهبت های زندگیمان را به یادبیاوریم و بابت آنها شکرگذار باشیم. در مورد خاطرات بد، باید ببخشیم، خودمان را، دیگران را. تجربه های بد فراموش نمی شوند، سرکوب نمی شوند اما ما می توانیم کمرنگشان کنیم و از آنها بگذریم.آینده را با خوشبینی و امیدواری پیشبینی کنیم. رویدادهای بد را گذرا، محدود و غیرشخصی ببینیم و رویدادهای خوب را همیشگی، فراگیر و شخصی.
خلاصه اینکه دست از رنده کردن خودمان برداریم! آن رادیو افکار منفی درونی مان که مرتبا در حال سمپاشی است را خاموش کنیم و با قدردانی و خوشبینی به گذشته و آینده مان نگاه کنیم تا شادمانی را در لحظه حال جاری کنیم.
اما برای افزایش شادمانی در لحظه حال چه کنیم؟ اول اینکه لذت های کوچک زندگی را بشناسیم و سعی کنیم آن ها را به تناوب در زندگی روزمره مان جا دهیم. مثل لذت خوردن غذای خوب، دیدن فیلم، معاشرت با دوستان. دوم اینکه سعی کنیم در زندگی حداقل یک علاقمندی شخصی و قلبی (صرف نظر از شغلمان) را دنبال کنیم کارهایی مثل ورزش، هنر، ادبیات و غیره. و آخر اینکه برای زندگی خودمان معنا بسازیم. سختی ها را طوری برای خودمان تعبیر و تفسیر کنیم که به یکی از ارزشهای والای زندگیمان گره بخورد.
پ.ن: این پست برداشت شخصی من بود از سخنرانی دکتر مصطفی فروغی با عنوان شادمانی اصیل