ویرگول
ورودثبت نام
حمیدرضا قاضی مقدم - یک شیفته‏ ی بازاریابی
حمیدرضا قاضی مقدم - یک شیفته‏ ی بازاریابی
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

اپیدمی تبلیغات تیزینگی (انتظاری) و چند نکته اساسی

پیش نوشت:

این روزها به دلیل مشغله و حتی کمی به خاطر گرفتاری های روزمره ای که کمابیش همه با آن درگیریم کمی دل و دماغ نوشتن رو از دست دادم. با این حال از نگاهم به مسائل و اتفاقات تبلیغاتی چیزی کم نشده و شاید حتی برای فرار از گرفتاری ها، توجهم به این موضوعات از پیش کمی هم بیشتر شده. این یادداشت هم محصول همین دغدغه است.

اصل ماجرا:

اگر تهران باشید و در مسیر هر روزه از بزرگراه ها عبور کنید، احتمالا تبلیغات محیطی با این محتواها رو دیده اید:

  • بهترین مثل …
  • راز یک آسوده خاطر
  • عجیب ندیدی هنوز
  • به کدوم باند وصلی؟
  • و …

اگر تهران نبوده باشید و ساکن شهرهای پرجمعیت بوده باشید و یا گذرتان به این شهرها خورده باشد هم همینطور. این نوع تبلیغات که از اونها با عنوان تبلیغات تیزینگی یا انتظاری یاد میشه، چند سالیست در فضای تبلیغاتی کشور جای خودشون رو باز کردن و روز به روز بیشتر مورد استقبال و استفاده برندها قرار می گیرن. در مزیت این نوع تبلیغات و با فرض این که به درستی طراحی و اجرا شده باشند، هدف جلب توجه مخاطب در مواجهه های نخست و ایجاد علامت سوال در ذهن اونها (اکران فاز بسته) و سپس در مراحل بعدی، پاسخ به این سوال و کنجکاوی مخاطب با باز کردن تبلیغات و موضوع از طریق اکران فاز دوم (فاز باز) بوده که البته با توجه به اکران سیلی از تبلیغات تکراری و جلب توجه نکننده (معادل بهتری پیدا نکردم :)) ذات این هدف، ذات ارزشمند و جالب توجهی است. اما تکرر استفاده از این رویکرد در تبلیغات اخیر بسیاری از برندها، انگیزه ای شد تا برخی از نکاتی که ادامه این روند و لطمه هایی که ممکنه برای صاحبین آگهی ها (صاحبین برندها) به همراه داشته باشه رو خدمت شما عرض کنم:

  • تبلیغات اینچنینی حداقل در دو فاز اصلی طراحی میشن و با توجه به این که لازمه اساسا فاز یک تبلیغات و البته فاز دوی اون به خوبی و به کرات در معرض دید مخاطب قرار بگیرن تا کارکرد خودشون رو داشته باشن (ایجاد سوال و پاسخ به سوال)، طبیعتا مدت زمان اجاره رسانه های مورد استفاده رو افزایش میدن(مثلا دوبرابر زمان عادی) و این موضوع روی بودجه تبلیغات اثر شدیدی رو خواهد گذاشت و البته به همان میزان، انتظار از اثربخشی تبلیغات رو افزایش میده.
  • این تبلیغات هم مثل هر نوع تبلیغات دیگری، مستلزم تدوین ایده ای جذاب و اجرایی قوی هستند و البته طراحی چند فازی اونها بر حساسیت ایده و اجرا خواهد افزود. بر این اساس اگر ایده مورد نظر از جذابیت کافی برای جلب توجه مخاطب برخوردار نباشه، عملا کل تبلیغ و هزینه های پیرامون اون (طراحی، چاپ، اکران، اجاره و …) زیر سوال خواهد رفت.
  • محتوای این نوع تبلیغات باید به حدی جذاب و تفکربرانگیز باشه که مخاطب رو به فکر و تلاش برای حل مساله وادار کنه؛ در غیر اینصورت صرف طرح یک معما و بدون هیچ گونه سرنخی (که البته همان معما هم اغلب در بی ربط ترین حالت و ارتباط ممکن با محصول و خدمت برند مورد نظر طراحی میشه)، مخاطب رو از تلاش برای حل مساله و (بخوانید) پیشگویی برای حدس مضمون تبلیغ خسته و منصرف می کنه.
  • تکرر استفاده از این نوع تبلیغات از سوی برندها (و احتمالا بنا به پیشنهاد آژانس ها) به حدی شده که مخاطب عادی در حال عبور از بزرگراه ها و شریان های اصلی با چند نمونه از این نوع تبلیغات مواجه میشه و این موضوع باعث میشه یا مخاطب توجهش رو به این نوع از تبلیغات از دست بده و یا در تمام طول مسیر ترددش (با کمی اغراق) در حال حل معما از یک بیلبورد به بیلبورد و بریجبورد دیگر باشه و اساسا فرصت رسوب کردن تبلیغات یک برند در ذهن مخاطب شکل نگیره و به این ترتیب، کارکرد این نوع تبلیغات به حداقل ممکن برسه.
  • یک تبلیغ انتظاری یا تیزینگی خوب (و یا اصولا هر تبلیغی) شامل ترکیبی متوازن از تصویر و متنه و در قضاوتی کلی، هیچ کدوم جای دیگری را پر نمی کنه؛ مگر این که یا متن و تگ لاینی فوق العاده و فراتصور و یا آرت ورک فراجذابی برای جلب توجه مخاطب داشته باشیم که متاسفانه در اغلب موارد هم اینطور نیست.

پی نوشت:

خلاصه عرضم این که شیوه ها و رویکردهای مختلفی برای جلب و جذب توجه مخاطب به تبلیغات وجود دارند و این شیوه، تنها یکی از بی شمار شیوه های موجود در جعبه ابزارهای تبلیغاتیست؛ با توجه به استفاده مکرر از این شیوه و کم اثر شدن آن در طی زمان، شاید زمان آن رسیده تا آژانس ها ابزارهای دیگری را جستجو کنند و در اختیار شرکت های متقاضی تبلیغات قرار دهند. شرکت های متقاضی تبلیغات هم دست از چشم و همچشمی بردارند و کمی برای صرف بودجه تبلیغاتی محصولات خود دقت بیشتری به خرج دهند و چه بسا بتوانند با هزینه ای به مراتب کمتر، محتوای اثربخش تری را در معرض دید مخاطبان خود قرار دهند.

با من و سایر مخاطبان در میان بگذارید

شما چه نمونه های دیگری از این نوع تبلیغات را به خاطر دارید؟ چقدر با این نوع تبلیغات ارتباط می گیرید؟ چه مزایا و یا معایب دیگری را برای بکارگیری این نوع تبلیغات سراغ دارید؟


این پست و پست های مشابه در سایت drghm.com

تبلیغاتبرندآژانسمحتوا
گاه‏ نوشت ‏های یک بازایاب خرده‌نوشته‌ها، تحلیل‌ها و دیدگاه‌ها، خاطرات، اخبار و اتفاقات و درس‌های غیرحضوریِ یک شیفته‌ی بازاریابی حمیدرضا قاضی ‏مقدم | دانشجوی دکتری بازاریابی | دانشگاه علامه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید