دو روند عمده کسب وکارهای مبتنی بر اپلیکیشن
رویکرد جهانی کسب وکارهای مبتنی بر اپلیکیشن در سال های اخیر دو مسیر مجزا را دنبال می کرده است: ۱) ارائه اپلیکیشن های تخصصی عمدتاً تک منظوره با هدف ارائه یک خدمت خاص ولی بصورت کامل، عمیق و تخصصی و ۲) ارائه اپلیکیشن های چندمنظوره با قابلیت ارائه همزمان چند سرویس مختلف به کاربر و در نهایت تبدیل شدن به سوپراپلیکیشن. از بین این دو رویکرد، رویکرد نخست را میتوان شیوه محبوب کسب وکارهای مبتنی بر اپلیکیشن غربی دانست و رویکرد دوم را شیوه محبوب دهه اخیر کشورهای آسیایی و بویژه آسیای جنوب شرقی و البته برای هر یک از این دو رویکرد، نقاط قوت و ضعف مشخصی مترتب است. با این حال بررسی روند چند سال اخیر کشور ما در این زمینه نیز حاکی از تمایل مجموعه های بزرگ کسب وکاری برای حرکت در مسیر عرضه سوپراپ هاست و همین الان هم مجموعه ها و اپلیکیشن هایی داعیه سوپراپ بودن و مجموعه ها و اپلیکیشن های دیگری هم داعیه حرکت در مسیر سوپراپ شدن را دارند. با ذکر این نکته که هدف از این یادداشت، نقد و بررسی صحت و سقم این ادعاها نیست و شاید در یادداشتی دیگر و غرض، چیز دیگری است.
مارکت ها و سوپراپ های ایرانی و یک تعارض نوظهور
سوپراپ ها حسب ماموریت ذاتی خود و در مسیر تکامل، به دنبال تکمیل سبدی از سرویس های متنوع هستند و به تدریج و نسخه به نسخه، بر دامنه سرویس های خود (که هر یک می توانند به تنهایی یک اپلیکیشن مجزا باشند) می افزایند. به این ترتیب و حسب نقشه راهی که در پیش گرفته اند، یک روز مثلاً سرویس خرید شارژ و بسته، روز دیگر سرویس کارت به کارت، روز بعد و نسخه بعد سرویس پرداخت قبض و به تدریج بازی و سرگرمی و پیام رسانی و خدمات در محل و بیمه و گردشگری و … . به نظر می رسد که ادامه این روند، در ظاهر امر، تبدیل سوپراپ ها به مینی مارکت هایی است که به فراخور چشم انداز و ماموریتشان، از هر سرویسی یکی را در خود تعبیه کردند و مجموعه پایگاه کاربری خود را به سوی آن سوق می دهند و طبیعتاً، بخشی از تقاضای روزمره کاربران را که می توانست به سوی نصب اپلیکیشن های مجزا از مارکت ها سوق داده شود، جذب می کنند.
البته در این مسیر، مارکت های ایرانی هم دست روی دست نگذاشته اند و با احساس خطر ناشی از احساس رقابت بند فوق، رویکردهایی را در پیش گرفته اند که با محدود کردن رشد سوپراپ ها، کمی از بار مخاطرات این فضا بکاهد. مثلاً اصرار بی نتیجه مارکت های ایرانی برای پیاده سازی کیف پول اختصاصی شان و یا محدودیت امکان همکاری بین اپلیکیشنی در کسب وکارهای بزرگ (که اصولاً یکی از دلایل وجودیشان برخورداری از ظرفیت توسعه کسب وکار، پیاده سازی کیف پول، برخورداری از پایگاه گسترده تر کاربری و قابلیت ارائه خدمات بیشتر به کاربران و … است)، از همین قبیل محدودیت هاست. محدودیت هایی که هرچند ممکن است کمی مسیر دستیابی سوپراپ ها به هدف را طولانی تر کند، ولی از ادامه راه منصرفشان نمی کند و چه بسا در نهایت، به ضرر مارکت های ایرانی نیز منتهی شود. چطور؟
همکاری با مارکت ایرانی، کفه ی ارزش و کفه ی هزینه
در ارزش ایجاد شده بواسطه استفاده از مارکت های ایرانی هیچ شکی نیست. مشخصاً ظرفیت ها و تسهیلات ناشی از قراردادن اپلیکیشن در مارکت های معتبر ایرانی و خارجی بر هیچ توسعه دهنده اپلیکیشنی پوشیده نیست و اعتبار و اعتماد کاربران به این مارکت ها، رفتار کاربران در مارکت ها (جستجو و پرسه زنی در مارکت ها و بررسی و نصب اپلیکیشن های جدید و …)، زیرساخت های فنی قابل اعتماد و پایدار و … بسیار پربهاست. ولی در هیچ کجای دنیا مبنای تصمیم هیچ کسب وکار معقولی، توجه صِرف به ارزش های یک قابلیت و بی توجهی به هزینه های ناشی از این قابلیت نیست و این برآیند داده ها و ستاده های هر معامله و تبادل کسب وکاریست که بر سرنوشت هر تعاملی تاثیرگذار است. با این نگرش، پذیرش بسیاری از محدودیت های مارکت ها که مشخصاً سوپراپ ها را هدف می گیرد، هزینه های بسیاری را برای سوپراپها ایجاد می کند که کفه ی ترازو را به سمت ترک این مارکت ها و بارگذاری اپلیکیشنشان در مارکت های خارجی سنگین تر میکند.
هدایت کاربران به مارکت های خارجی و پاس گل به رقبای خارجی
نتیجه محدودیتهای اعمال شده از سوی مارکت های ایرانی، هرچند ممکن است بواسطه ایجاد هزینه های جنبی ناشی از اعمال این محدودیت ها و کند کردن روند توسعه کسب وکار، تیم های کوچک و متوسط را در همان مرحله ایده و یا اواسط مسیر از ادامه راه منصرف سازد، انصراف مجموعه های بزرگ از روند تبدیل شدن به سوپر اپ را به همراه ندارد و تنها جهت جریان نصب اپلیکیشن را دستخوش تغییر و تحول می سازد. تحت این شرایط، عمده جریان نصب اپلیکیشن ها معطوف به نصب مستقیم از سایت توسعه دهنده و یا مارکت های خارجی می شود و به همین واسطه چند اتفاق عمده رخ می دهد:
در نتیجه این امر، می توان مارکت های ایرانی را از محل اتخاذ چنین تصمیمات سختگیرانه ای که قطعاً با نیت تحقق اهداف کسب وکاری اتخاذ شده اند، تا حدودی از این تصمیم متضرر نیز دانست. برای درک ابعاد حدودی این ضرر، هدایت روزانه چند صد هزار کاربر به مارکت های خارجی که می توانست به مقصد مارکت ایرانی بوده و از کنار این مراجعات، نصب اپلیکشن های دیگر موجود در این مارکت ها و در نهایت، افزایش همزمان کاربران اپلیکیشن های دیگر و بالا بردن سهم درآمدی مارکت ها از محل ارائه خدماتشان به اپلیکیشن های درآمدزا را به دنبال داشته باشد، عملاً حذف و یا ناچیز ساخته است.
پس تکلیف منافع مارکت های ایرانی چه می شود؟
نقش مارکت ها در اکوسیستم کسب وکارهای مبتنی بر اپلیکیشن را نمی توان و نباید نادیده گرفت و حسب همین واقعیت، تضمین منافع مارکت ها نیز برای پایداری و ارتقای این صنعت ضروری و بدیهی است. این تضمین تا پیش از ظهور سوپراپ ها به شیوه فعلی قابل مدیریت بوده و طبیعتاً مادامی که اتفاق جدیدی نیفتاده باشد، می توان ادامه این روند را متصور بود. ولی آیا واقعا بروز و ظهور روند سوپراپ و اپلیکیشن های چندمنظوره اتفاق جدیدی برای بازبینی در سیاست ها و بازطراحی مبانی همکاری بین مارکت ها و سوپراپ ها نیست؟
در حال حاضر مارکت های ایرانی شرایطی را بدون توجه به ماهیت، اندازه، پتانسیل درآمدی و چشم انداز اپلیکیشن ها تدوین کرده و روی میز همه کسب وکارهای مبتنی بر اپلیکیشن می گذارند. حتی موضوع از این هم پیچیده تر است و در مواجهه با چراغ سبز سوپراپ ها و شبه سوپراپ ها برای گپ وگفت و کسب راهکار هم گویی گارد ویژه ای دارند و گذر از شرایط فعلی را به مثابه تجاوز از خط قرمزی می دانند که به هیچ وجه قابل مذاکره نیست. راهکار اما شاید در دل همین پاراگراف باشد؛ وضع چارچوبی لااقل کمی منعطف تر و بازگذاشتن مسیر برای گفتگو و رسیدن به تعاملی هم که هم کفه منافع مارکت های ایرانی برای سوپراپ ها را سنگین تر کند و هم مارکت ها را از تحقق اهدافشان (که حتماً و منطقاً یکی اش درآمدی است) باز ندارد. کافی است بازنگری مجددی در سبد شاخص های کلیدی عملکردشان داشته باشند و ضمن توجه به شاخص درآمد، وزن شاخص حفظ یا کسب سهم بیشتر از بازار کاربران را هم در نظر بگیرند.
موارد کمی در دنیا هستند که با گفتگو حل نمی شوند
هر چند این یادداشت به قلم کسی نوشته شده است که خودش در سمت سوپراپلیکیشن داستان قرار دارد، ولی در هیچ جای آن تلاش نشده از غیاب مارکت های ایرانی در این یادداشت سوء استفاده شود. هرچند می توان جای خالی اظهار نظر متولیان مارکت های ایرانی را در این یادداشت خالی دانست و به موضوع، با دقت بیشتری از زاویه دید ایشان نیز نگریست. که اگر چنین است (که حتماً هم هست)، باب گفتگو را که از ما نگرفته اند. یکبار غرور را کنار بگذاریم، دور هم جمع شویم، قهوه ای بنوشیم و راجع به نگرانی هایمان، دغدغه هایمان و جهت گیری هایمان صحبت کنیم. خدا را چه دیدیم!! شاید جواب داد و به راهکار قابل قبولی برای همه ذینفعان رسیدیم.
با این یادداشت و یادداشت های دیگرم در سایت drghm.com میزبان شما هستم.
حمیدرضا قاضی مقدم