ظاهرا این کمپین سفرمارکت، به طور همزمان با اطلاع رسانی و افزایش آگاهی از برند، مبتنی بر دعوت مخاطبین خاص به کشف کد مورس و ارسال رشته عددی 4 رقمی برای شماره اعلامی طراحی شده.
صنعت گردشگری صنعت پررقابتیه و بازیگران بزرگی در این زمینه مشغول به فعالیتند. همزمان با همین کمپین سفرمارکت هم، کمپینی از جاباما و کمپین مختصری از نوین تراول در فضای محیطی در حال اجراست. تحت این شرایط، اختصاص دادن بخش قابل توجهی از رسانه و ظرفیت انتقال پیام برای هدف گیری قشر خاصی از مخاطبان چقدر منطقیه؟
کمپین ها از ابعاد و محل های زیادی می تونن دچار آسیب بشن: ناتوانی در جلب توجه مخاطب، ناتوانی در هدف گیری درست مخاطب ناشی از رسانه نامناسب، ناتوانی در استفاده از ظرفیت بهینه رسانه به دلیل طراحی و بکارگیری پیام نامناسب و ... و نهایتا ناتوانی در دستیابی به اهداف متصوره به کمپین.
در این بین، یه تهدید همیشگی، اجرای ایده خلاقانه ایه که لزوما از توانمندیش در دستیابی به اهداف مورد نظر مطمئن نیستیم و این موضوع می تونه کمپین رو با ریسک جدی شکست مواجه کنه. همین موضوع باعث میشه که کمپین های خلاقانه و جسورانه زیادی به اجرا در نیاد (توضیح این که شخصا، طرفدار اجرای کمپین های خلاقانه و جسورانه کم ریسک هستم)
سوال مهمی که اینجا پیش میاد اینه که: به عنوان تصمیم گیر (در قالب صاحب کسب و کار) یا به عنوان تصمیم ساز (در قالب مارکتر و مشاور)، اصالت و ترجیح رو به کدوم عامل میدیم؟ دستیابی به اهداف کسب و کاری یا راه انداختن موجی از تمجید و تعریف خلاقانه؟ (البته که دستیابی همزمان به هر دوی این ابعاد، بهترینه)
حدس:
البته که میشه حدس زد این کمپین با دو رویکرد همزمان افزایش آگاهی از برند و جمع کردن لید برای هدف گیری های بعدی طراحی شده و با اتکای به رویکرد بخشی از مخاطبان برای انتشار کد بین دوستان و اطرافیان، پایگاه اطلاعات موبایل جمع آوری شده ناشی از اجرای این کمپین، غنای قابل اعتنایی خواهد داشت. با این حال، اساسا تخصیص بودجه و رسانه به دستاوردی که قدم بعدی اش ارسال پیامک اطلاع رسانی (حتی آفرهای جذاب و کد هدیه و ...) است که خودش در بین بخش قابل توجهی از مخاطبان این نوع سرویس ها، محل تامل است، کمی جای ابهام دارد. بماند که اتکای صرف به عکس گرفتن از بیلبورد از سوی کاربران (برای کشف کد) هم انتظار کمجاییست...
البته که این یادداشت مثل همیشه در پی زیر سوال بردن زحمات دوستان سفر مارکت نبوده و صرفا تلاش برای ذهن خوانی و از نگاه یه مخاطب بیرونی (و البته بی اطلاع از بریف کمپین) است. با تاکید روی این موضوع که، طراحی کمپین هیچوقت کار ساده ای نبوده و همواره، رفت و برگشت زیادی بین اعمال خلاقیت، چشمگیری و جذابیت بصری، گویایی و توانایی طرح در انتقال پیام، تعیین اهداف مورد نظر (افزایش آگاهی از برند، یادآوری و ترغیب به اقدام)، هزینه و زمان کمپین، نوع مخاطبان و ... برقراره. در حالت کلی، طراحی کمپین مثل حل یه معکب روبیک می مونه که باید به حل همزمان همه ابعادش فکر کرد و منظم کردن اجزای یه سمت اون، به معنای مرتب شدن کل مکعب نیست.
در کنار مجموعه ها هستم تا ضمن جلب توجه بیشترشان به رفتار بازار، رقبا و مشتریان، کمک کنم منابع ارزشمندشان را به نحو اثربخش تری در بخش بازاریابی، تبلیغات و فروش محصولات به کار بگیرند.
گاه نوشت های یک بازایاب
خردهنوشتهها، تحلیلها و دیدگاهها، خاطرات، اخبار و اتفاقات و درسهای غیرحضوریِ یک شیفتهی بازاریابی
حمیدرضا قاضی مقدم | دانشجوی دکتری بازاریابی | دانشگاه علامه