زن و نخستین گناه: ناز
فهرست مطالب
· مقدمه
· شیطان چگونه می توانست آنان را از بهشت براند و بهشت چه بود؟
· آنچه که باعث شد حوا به شیطان اجازه دهد که به او نزدیک شود ناز او در قبال عشق آدم بود.
منبع
«گفتیم که ای آدم با همسرت در بهشت بی هیچ زحمتی زندگی کنید و از نعسات آن از هر چه خواهید برخوردار باشید و فقط به این درخت (ملعون) نزدبک نشوید که به ظلم مبتلا خواهید شد. پس شیطان هر دو را وسوسه و گمراه نمود و از بهشت بیرون کرد و گفتیم که هر دو از بهشت من خارج شوید که زین پس دشمنان همدیگرید و» .«سور؛ بقره »
همه جا آرام و فضا از عشق آدم به حوا سرشار بود. آدم به حوا می نگریست: به محبوب خود. چقدر او را دوست می داشت و با نگاهش تمامی عشق خود را به او منتقل می کرد و حوا نیز در زير نگاه آدم خود را خوشبخت و جاودانه می یافت و هیچ هراس و نگرانی معیشتی در میان نبود.
آدم عاشق حوا بود و حوا نیز با تمام وجود عشق او را باور می کرد. اما شیطان اجازه نداد که این بهشت ادامه یابد. او ماموریت داشت که اين زوج را بفریبد و از بهشت بیرون کند. ابتدا باید کدامیک را فریب می داد آدم با حوا را؟ فریب دادن آدم کار ساده ای نبود زیرا او عاشق بود و بر گزیده خداوند و همین امر او را از فریب مستقیم شیطان مبرا می کرد اما حوا معشوق بود و به همین دلیل او بیشتر مستعد فریب بود.
بی شک بهشت فقط باغ و گل و بلبل نبود. بهشت حاصل عشقی بود که میان آدم و حوا در جریان بود. عشقی که ایجا د کننده اعتما د و باور است . حوا به میزانی که عشق آدم را باور کرده بود به او اعتماد داشت و همین اعتما د باعث شد که او از امنیت بهشتی بر خوردار شود. او در خوشبختی خود تردیدی نداشت زیرا: آدم قدرتمند بود٬ آدم توانا بود٬ آدم عا قل بود و آدم بر گزیده خداوند بود و از همه مهمتر آدم عاشق حوا بود. پس دیگر دلیلی برای نگرانی و هراس وجود نداشت و فقط کافی بود که حوا به آدم اعتماد داشته باشد و همین باور به آدم قدرت می داد تا دنیای زندگی را بپذیرد و آن را به سمت خوشبختی برتر هدایث کند.
بهشت همان اعتماد بین زن ومرد است و به میزانی که این اعتماد وجود دارد رابط آدم و حوا بهشتی است و به میزانی که اعتماد از میا ن می رود رابطه برزخی می شود
بنابر این شیطان برای از میان بردن بهشت فقط باید حوا را نسبت به عشق آدم مردد می کرد و همین تردید آرام آرام آنان را از بهشت می راند.شیطان به نزد حوا رفت و به او گفت: آیا به جاودانگی عشق آدم نسبت به خود مطمننی؟ حوا پاسخ داد: آری » او مرا خیلی دوست دارد. شیطان گفت: چگونه مطمننی۰ آیا او را آزموده ای؟ حوا پاسخ داد: او خود چنین می گوید. شیطان گفت: اگر راست می گوید باید این عشق را در عمل ثابت کند. گفتن هیچ ارزشی ندارد. حوا در حالیکه به اطمینان خود نسبت به عشق آدم مردد شده بود پرسید چگونه می توانم یقین یابم که او مرا دوست دارد؟ شیطان گفت: به او بگو اگر تو را دوست دارد باید به شجره ممنوعه نزدیک شود حوا گفت: اما خداوند ما را از نزدیک شدن به شجره ممنوعه باز داشته است. شیطان گفت: نکته همینجاست. زمانی عشق او به تو ثا بت می شود که او برای حفظ خوشبختی تو از هیچ کاری ابا نکند. حوا که دیگر تمامی باور خود را نسبت به عشق آدم از دست داده بود به نزد آدم رفت و در حالیکه در اشدٌ ناز گریه می کرد به او گفت: آیا هنوز مرا دوست داری؟ آدم پاسخ داد: آری٬ تو قلب من هستی حوا گفت: اگر راست می گویی به درخت ممنوعه نزدیک شو. آدم گفت: اما خداوند ما را از نزدیک شدن به آن بر حذر داشته است حوا در حالیکه گریه اش شدیدتر می شد گفت: پس دروغ می گویی که مرا دوست داری زیرا اگر مرا دوست داشتی هر کاری برای من می کردی. آدم نيز براى اثبات عشق خود به حوا به شجرة ممنوعه نزديك شد و به ناكاه آدم و حوا يکديگر را چيزى جز عورت زشت نديدند و از يكديگر بيزار گشتند.
شجرة ممنوعه همان اعمالى است كه از جانب خداوند براى بشر ممنوع شده است: دزدى٬ دروغ٬ ريا و.... و بدينگونه بود كه آدم به گناه نزديک شد و خداوند آدم و حوا را از بهشت اخراج كرد
او با ناز خود می خواست آدم را وا دارد تا ببشتر عشق خود را به او ابراز کند و همین ناز آرام آرام تمام عشق را نا بود کرد. پس نخستین گناه زن همان ناز او در قبال عشق آدم است. و هزاران سال است که آدم برای اثبات عشق خود به حوا مرتکب گناها ن فراوانی شده است تا او را خوشبخت کند اما این گناهان هیچگاه یقینی را در دل حوا پدید نیاورده است. زیرا حوا روز بروز بر تقاضاهایش می افزاید و آدم نیز مجبور است گناهان بیشتری را مرتکب شود. حوا این را نمی دانست که تمامی عشق آدم به او حاصل ایمان آدم به خداوند است و تمامی بهشت رابطه بر خاسته از همین ایمان است و این همان احساس جاودانگی است. شیطان ابتدا حوا را نسبت به عشق آدم مردد ساخت و سپس خداوند را رقیب حوا معرفی کرد و تنها راه اثبات عشق آدم را پشتکرد آدم به خداوند نشان داد و بدینگونه آدم به جهان منکرات وارد شد و با هر گناهی که انجام داد هم ایما ن خود را نسبت به خدا از دست داد وهم عشق خود را به حوا. زیرا این همان بود. بدینگونه بود که دیگر تمامی بهشت و آرامش میان آدم و حوا از میان رفت و بجای آن بدبینی و تردید و بی قراری حاکم شد که البته حضرت آدم و حوا خیلی زود به فریب شیطان پی بردند و توبه کردند اما متأسفانه فرزندان حضرت آدم وحوا هنوز حاضر به توبه نیستند. هنوز حواهای تاریخ تقاضای اثبات عشق از آدم می کنند و آدم های تاریخ برای اين اثبا ت تن به هر گناهی می دهند و در این راستا دست به هزاران تلاش زده و اکتشافات و اختراعات بسیار دلفریب و متدوعی آفریده تا بتوانند حوا را از خود راضی کنند اما نتیجه معکوس بوده تا جایی که بنظر می رسد رابطة آدم و حوا در حا ل نابودی است و این نابودی نتیجه پشتکرد آدم و حوا به خداوند است. کفری که هر دو را بی قرار و از یکدیگر بیزار کرده است.
بیانید با توبه از ناز حوا و حرص آدم بار دیگر عشق و آرامش و جاودانگی و اعتماد را به خانه خود باز گردانیم و بهشت را به یکدیگر ارزانی کنیم و نسل بشر را از نابودی بر هانيم. تا زن بر ناز خود در قبال همسرش فائق نیامده و تا مرد بر تلاش مذبوحانه برای اثبات عشق خود فائق نیامده اين رابطه از وسوسه ابلیس رهایی ندارد و کانون گرم خانواده کوره آتش دروخ است و عشق همان عذاب النار