ghobadi_fahimeh
ghobadi_fahimeh
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

تسلی‌بخشی‌های فلسفه

فصل سوم: تسلی‌بخشی در مواجهه با ناکامی

سنکا در طول زندگی‌اش با مصیبت‌های بی‌نظیری در اطرافش روبرو شده بود. سنکا می‌دانست چرا توانسته در برابر اضطرابات، پایداری نشان دهد: من زندگی خود را مرهون فلسفه هستم، و این کم‌ترین دین من به فلسفه است. او با مرگ خود، همراه با دیگر متفکران رواقی، به ایجاد ارتباطی پایدار میان کلمه‌ی «فلسفی» و ره‌یافتی متین و خویشتن‌دارانه به بلا و مصیبت کمک کرد.

به نظر سنکا اوج حکمت آن است که یاد بگیریم سرسختی و لجاجت جهان را با واکنش‌هایی مثل فوران خشم، احساس بدبختی، اضطراب، ترش‌رویی، خودبرتربینی و بدگمانی، بدتر نسازیم. در سراسر آثار سنکا یک فکر واحد تکرار می‌شود: وقتی می‌توانیم به بهترین صورت این ناکامی را تحمل کنیم که خود را برای آن‌ها آماده ساخته و درک کرده باشیم که بیش‌ترین آسیب را از ناکامی‌هایی می‌بینیم که اصلاً انتظارشان را نداشته‌ایم و نتوانسته‌ایم آن‌ها را بفهمیم. فلسفه باید ما را، اگر نه از خود ناکامی، حداقل از نمایش عواطف ویران‌گر همراه با آن حفظ کند. وظیفه‌ی فلسفه عبارت است از آماده کردن نرم‌ترین فرود ممکن آرزوهای ما بر دیوار انعطاف‌ناپذیر واقعیت.

دیدگاه سنکا درباره‌ی

· عصبانیت:

عصبانیت نه از فوران مهارناشدنی هیجانات بلکه از اشتباه اساسی قوه‌ی تعقل ناشی می‌شود. عقل همواره بر کنش‌های ما حاکم نیست. عصبانیت ممکن است با تکیه بر برخی عقاید عقلانی ظهور کند؛ اگر ما فقط بتوانیم عقاید را تغییر دهیم، گرایش خود به عصبانیت را تغییر خواهیم داد. هر وقت از دستیابی به امور مورد علاقه‌ی خود بازبمانیم، عصبانیت ما را فرا نمی‌گیرد؛ فقط هنگامی عصبانی می‌شویم که عقیده داشته باشیم لیاقت به دست آوردن آن چیز را داریم. هرگاه از امیدواری بیش از حد دست برداریم، عصبانی نخواهیم شد. سنکا سعی کرد، ابعاد انتظارات ما را طوری تعدیل کند که وقتی این انتظارات نقش بر آب شد، با چنان صدای بلندی فریاد نزنیم.

· شوک:

چون ما بیش‌ترین آسیب را از چیزهایی می‌بینیم که انتظارشان را نداریم، بنابراین باید انتظار همه چیز را داشته باشیم. هیچ چیزی نباید برای ما غیر منتظره باشد. افکار ما باید از قبل آماده‌ی رویارویی با همه مشکلات باشد.

· احساس بی عدالتی

در کتاب سفر تثنیه، آمده است که انسان پرهیزکار «شبیه درختی است که کنار رودخانه غرس شده ... و هر کاری انجام دهد شکوفا می‌شود. بدکاران چنین نیستند: شبیه کاهی هستند که باد آن‌ها را خواهد برد.»

ولی ما همیشه نمی‌توانیم سرنوشت خود را با رجوع به ارزش اخلاقی خود تبیین کنیم؛ ممکن است موهوب به نعمتی یا مبتلا به بلایی شویم بی آن‌که پشت هیچ کدام از آن‌ها عدالتی وجود داشته باشد. همه‌ی اتفاق‌هایی که برای ما می‌افتد با ارجاع به چیزی درباره‌ی ما رخ نمی‌دهد.

· اضطراب

اگر می‌خواهی تمام نگرانی‌ها را کنار بگذاری، فکر کن آن‌چه می‌ترسی «احتمالاً» رخ دهد، «قطعاً» رخ می‌دهد.

سنکا مطمئن بود که وقتی به طور عقلانی دریابیم اگر خواسته‌هایمان برآورده نشوند چه اتفاقی خواهد افتاد، تقریباً به طور قطعی در می‌یابیم که این مشکلات پیش‌پا افتاده‌تر از اضطراب‌هایی هستند که پدید می‌آورند.

· احساس مورد تمسخر قرار گرفتن

وقتی آسیب می‌بینیم، وسوسه می‌شویم که اعتقاد پیدا کنیم چیزی که به ما آسیب زده «عامدانه» این کار را کرده است. وسوسه می‌شویم از جمله‌ای که بندهایش با «و» به هم مرتبطند به جمله‌ای برسیم که بندهایش با «برای این‌که» به یکدیگر مرتبطند؛ یعنی از این فکر که «مداد از روی میز افتاد و من حالا عصبانی هستم» به این عقیده برسیم که «مداد از روی میز افتاد برای این‌که مرا عصبانی کند.»

سنکا برای این اشتباهات داوری، تبیینی در اختیار داشت؛ این امر به «عجز و فرومایگی روح» مربوط می‌شود؛ پس باید سعی کنیم احساسات ابتدایی خود را با توری بپوشانیم و بی‌درنگ بر اساس دستورهای آن‌ها عمل نکنیم. باید از خود بپرسیم اگر کسی جواب نامه‌ای را نداد، آیا قطعاً می‌خواسته ما را ناراحت کند؟

حکیم هیچ چیز را به اشتباه تفسیر نمی‌کند.

البته، اگر ما همه‌ی ناکامی‌ها را می‌پذیرفتیم، دستاوردهای بزرگ انسانی بسیار معدود می‌بود. نیروی محرکه‌ی ابتکار ما این سؤال است که «آیا باید این طور باشد؟» و همین سؤال، اصلاحات سیاسی، پیشرفت‌های علمی، بهبود روابط و کتاب‌های بهتر را به وجود آورده است.

پذیرفتن چیزی غیر ضروری به عنوان امری ضروری، همان اندازه غیر عاقلانه است که طغیان علیه چیزی ضروری. با پذیرش امر غیر ضروری و انکار امر ممکن، همان اندازه می‌توان به سادگی گمراه شد که با انکار امر ضروری و طلب امر غیرممکن. این بر عهده عقل است که میان این امور تمایز گذارد. عقل به ما اجازه می‌دهد که دریابیم چه زمانی خواسته‌های ما تضادی تغییرناپذیر با واقعیت دارند، و سپس به ما امر می‌کند با میل و رغبت، نه با ناراحتی و تلخی، خود را تسلیم ضرورت‌ها کنیم. ممکن است ما فاقد توان لازم برای تغییر رویدادهای معینی باشیم، ولی آزادیم تا رویکرد خود را به این رویدادها انتخاب کنیم و در همین پذیرش خودجوش ضرورت از جانب ماست که آزادی متمایز خود را می‌یابیم.

فلسفهسنکاتسلی‌بخشی‌های فلسفهتسلی‌بخشی در مواجهه با ناکامی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید