ویرگول
ورودثبت نام
ghobadi_fahimeh
ghobadi_fahimeh
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

تسلی‌بخشی‌های فلسفه

سلام دوستان،

کتاب تسلی‌بخشی‌های فلسفه رو خوندم و دوست داشتم خلاصه‌ی کتاب رو با شما به اشتراک بگذارم.

نویسنده کتاب: آلن دوباتن

مترجم: عرفان ثابتی

فصل اول: تسلی بخشی در مواجهه با عدم محبوبیت

وجه اشتراک گروه کوچکی از انسان‌هایی که تا حدودی متعهد به دیدگاهی درباره‌ی فلسفه [ریشه‌شناسی یونانی این کلمه- فیلو به معنای عشق و سوفیا به معنای حکمت] بودند، علاقه‌ی مشترکی بود به بیان مطالب تسلی‌بخش و عملی درباره‌ی علل بزرگترین غم‌های ما.

آبرومندی واقعی نه از رأی و اراده اکثریت بلکه از استدلال درست حاصل می‌شود.

هر جامعه‌ای درباره‌ی عقاید بایسته‌ی فرد و چگونگی رفتار او برای اجتناب از قرار گرفتن در مظان اتهام و عدم محبوبیت، نظراتی دارد. سقراط سؤالات زیادی مطرح می‌کرد تا نشان دهد آنچه مورد پسند همگان است معقول است یا نه. قدرت سقراط در جدی نگرفتن دیدگاه‌های دیگران در برخی شرایط بود. او ناکافی بودن دیدگاه‌های عامه‌پسند درباره‌ی چگونگی زندگی خوب را آشکار کرده بود، همان دیدگاه‌هایی که به نظر اکثر مردم، بهنجار و تردیدناپذیر بودند؛ از آنچه به نظرش درست بود دفاع می‌کرد و نه از
آنچه می‌دانست مورد پسند همگان است؛ به جای این‌که در گفت‌وگوها، ترجیح دهد که مورد قبول و علاقه‌ی طرف مقابل باشد، به دنبال حقیقت بود؛ و در برابر عدم محبوبیت و محکوم شدن از طرف حکومت، متزلزل نشد. او به سبب گله و شکایت دیگران از افکار خود دست برنداشت. اعتماد به نفس او ناشی از امری ژرف‌تر از تندخویی و شجاعت احمقانه بود. این اعتماد به نفس ریشه در فلسفه داشت.

زندگی و مرگ سقراط دعوتی به شکاکیت هوشمندانه است. او ما را دعوت می‌کند به قبول مسؤولیتی ژرف: حکیم و خردمند شدن از طریق فلسفه.

سقراط: تا جان در بدن دارم از جستجوی دانش و آگاه ساختن شما به آنچه باید بدانید، دست بر نخواهم داشت.

سقراط که مردم آتن محکوم به مرگش کرده‌اند، آماده می‌شود تا جام شوکران را بنوشد. مردی که همواره فقط مهربانی و کنجکاوی زیادی نسبت به دیگران داشت.

در این فصل از کتاب از نقاشی سقراط اثر ژاک لویی داوید که در موزه هنر متروپولیتن نیویورک است صحبت می‌کند. در این اثر، سقراط را در حال به پایان بردن مطلبی فلسفی نشان می‌دهد در حالی که در همان لحظه دستش را با آرامش خیال به طرف شوکرانی دراز می‌کند که به زندگی‌اش خاتمه می‌دهد، که چنین تصویری هم اطاعت سقراط از قوانین آتن و هم پایبندی او را به رسالتش نشان می‌دهد.

ممکن است دیگران اشتباه کنند، حتی وقتی در مناصب مهمی هستند، حتی وقتی از عقایدی دفاع می‌کنند که قرن‌ها مورد قبول اکثریتی عظیم بوده است. و دلیل این امر ساده است: آن‌ها عقاید خود را به طور منطقی بررسی نکرده‌اند.

چرا فکر می‌کنیم کار پیچیده‌تر هدایت زندگی خود را می‌توانیم بدون تأمل مداوم درباره‌ی مقامات و مفروضات یا اهداف زندگی انجام دهیم؟ شاید به این دلیل که عقیده نداریم هدایت و زندگی واقعاً پیچیده است.

هر کسی که ذهنی کنجکاو و منظم داشته باشد و بخواهد عقیده‌ی مبنی بر عرف عام را بسنجد، می‌تواند در یکی از خیابان‌های شلوغ شهر شروع به صحبت با یکی از دوستانش کند و با پیروی از روش سقراطی، ممکن است در کمتر از نیم ساعت به یک یا دو ایده‌ی جدید برسد.

روش سقراطی برای تفکر:

1- گزاره‌ای را بیاید که مطمئناً جزو عرف عام خوانده می‌شود.

2- یک لحظه فکر کنید که این گزاره نادرست است. به دنبال موقعیت‌ها یا زمینه‌هایی بگردید که این گزاره در آن‌ها صادق نباشد.

3- اگر استثنایی پیدا شد، تعریف باید نادرست یا حداقل غیر دقیق باشد.

4- گزاره اول را باید مختصر تغییری داد تا استثنا را نیز شامل شود.

5- اگر بعداً کسی برای گزاره‌های اصلاح شده استثناهایی بیابد، باید این فرآیند را تکرار کرد.

به نظر می‌رسد ما از گرایش مخالف ناراحت می‌شویم: به همه گوش می‌کنیم و از هر کلمه نامهربانانه و از هر حرف نیشداری ناراحت می‌شویم. ما نمی‌توانیم اساسی‌ترین و تسلی‌بخش‌ترین سؤال را از خود بپرسیم: این انتقاد و نکوهش شرارت‌بار بر چه مبنایی انجام شده است؟ ما دو امر را به یکسان جدی می‌انگاریم: مخالفت‌های منتقدی که با دقت و صداقت اندیشیده، و مخالفت‌های منتقدی که بر اساس مردم‌ستیزی و حسادت عمل کرده است. باید وقت صرف کنیم تا علت انتقاد را بیابیم.

سقراط به ما راه خروج از دو توهم نیرومند را نشان داد: این‌که یا باید همیشه به دستورهای افکار عمومی گوش کنیم یا هیچ وقت به آن‌ها گوش نکنیم.

پیروی از سرمشق او هنگامی بیشترین سود را در بر دارد که در عوض بکوشیم همواره به دستورهای عقل گوش بسپاریم.


فلسفهسقراطتسلی‌بخشی‌های فلسفهتسلی‌بخشی در مواجهه با عدم محبوبیت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید