ویرگول
ورودثبت نام
احسان ترابی
احسان ترابی
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

امروز 23 خرداد سال 1401

این روزها گرانی در ایران بیداد می کند حال دل مردم خاکستری است. شب ها که به منزل می روم سعی می کنم از ته دلم شاد باشم و بخندم تا فرزندم دغدغه و نگرانی من را در چشمانم احساس نکند.

در اوج تنگ دستی در عیش کوش و مستی ......................کین کیمیای هستی قارون کند گدا را

. خدای نازنینم دیشب پسرم مرا به یک فنجان چای دعوت کرد. هنوز اشک سپاسگزاری از روی چشمانم پاک نشده است.

معجزه امروز:

برای کودک درونم بستنی خریده بودم و در فانتزی های خودم به شکرگزاری مشغول بودم که متوجه پدر و پسری شدم که یک ساندویچ صدف را نصف کرده بدون نوشابه می خورند. باز دلم خش افتاد و برایشان نوشابه خریدم . چشمان آن پسر بچه با دیدن نوشابه برق خاصی زد. آن همان چیزی بود که آرزویش را داشت. و البته من هم به آرزویم رسیدم.

انگیزه من از نوشتن این مطالب توسعه دادن باور بخشایش و توسعه فرهنگ حمایت مالی از صاحبان استعداد و تفکر مثبت در جهان است. باشد که در این راه به لطف قدرت برتر به کمال مطلق برسم.

عشقمهربانیمحبّتآرزو
دولت عشق امد و من دولت پاینده شدم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید