گفتار | Goftar
گفتار | Goftar
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

سرآغاز فلسفه

سرآغاز فلسفه / عماد خوش نظری
سرآغاز فلسفه / عماد خوش نظری

برایان مگی، در کتاب پر‌آوازه و مهم خود، "سرگذشت فلسفه" میگوید: آغاز فلسفه، هنگامی است که بشر دست به کوشش می‌زند تا جهان را نه از راه دین و قبول مرجعیت، بلکه از راه کاربرد عقل بفهمد. این مرحله ظاهراً در یونان کهن در سده‌های پنجم و چهارم پیش از میلاد آغاز شد. نخستین پرسش‌های یونانیان آن بود که : «جهان از چه ساخته شده است ؟» و «چه چیز جهان را پابرجا نگه می دارد ؟»؛ اما سپس سقراط، برجسته‌ترین فیلسوف یونانی، مهمترین پرسش را، چگونه زیستن دانست. پرسش اصلی او این بود، عدالت چیست ؟ افلاطون شاگرد او، نخستین فیلسوف غربی است که آثار مکتوبش باقی مانده است و اکنون در دانشگاه‌های سراسر جهان، مطالعه می‌شود. ارسطو شاگرد افلاطون نیز از نبوغ مشابهی برخوردار بود.

صفحه ۱
صفحه ۱

اما پیش از سقراط، فیلسوفانی که امروزه با نام پیشاسقراطیان آن‌هارا می‌شناسیم، نظریه‌های اساسی دربارۀ جهان ارائه دادمد که بسیاری از آن‌ها اشتباه بود و بسیاری از آن‌ها چنان مهم بود که تا امروز اثراتشان پابرجا مانده است! اما چیزی که این آموزگاران را با افراد دیگر متمايز کرده است آن بود که تلاش نکردند مشتی دانش دست نخورده و تخطی‌ناپذیر تحویل آیندگان خود بدهند، بلکه تلاش کردند شاگردان خود را به بحث و گفت‌وشنود دررابطه با افکار خویش تشویق کنند.

هیچ اثر کاملی از فلاسفه پیش از سقراط برجا نمانده، و تنها قطعه هایی از متن اصلی و نقل‌قول و چکیده‌هایی از گفته‌های آنان در کارهای نویسندگان بعدی به ما رسیده است. اگرچه پاره‌ای از این گفتارها تقریباً مفصل است. نخستین فیلسوف غربی که آثار کامل او را به زبان اصلی داریم افلاطون است.

صفحه ۲
صفحه ۲

«این جهان برای کسی که فکر می‌کند، کمدی است و برای کسی که حس میکند، تراژدی؛ از این‌رو دموکریتوس خندید و هراکلیتوس گریست.»

هوراس والپُل

صفحه ۳
صفحه ۳

هراکلیتوس و پارمنیدس، دو فیلسوف مهم پیشاسقراطی هستند که اندیشه‌های متضاد دربابِ هستی داشتند و بسیار تاثیر مهم و بسزایی ‌بر فلاسفه پس از خود گذاشتند.

اگر ما بخواهیم از «نظریه وحدت اضداد» هراکلیتوس بگذریم، مطمئناً مهمترین اندیشه‌ای که به هراکلیتوس نسبت داده می‌شدده است، نظریه حرکت است. همه چیز در سیلان است؛ همه چیز پیوسته در تغییر است و تا هنگامی که وجود دارد پیوسته تغییر می‌کند، تا زمانی‌ که از بین برود و این قاعده در مورد هیچ چیز مستثنی نیست!

این اندیشه‌ای ژرف و پرمحتوا اما نگران‌کننده است. آدمی همیشه در پی چیزهای پاینده‌ای است که بدان ایمان ورزد؛ چیزی قابل اعتماد که دوام آورد و از میان نرود. حال هراکلیتوس به ما می‌گوید چنین چیزی وجود ندارد و دگرگونی قانون زندگی و قانون کائنات است. بر همه چیز فرمان می راند ، و راه گریز از آن نیست.

صفحه ۴
صفحه ۴

یکی دیگر از مهم‌ترین فلاسفه پیشاسقراطی، پارمنیدس بود که می‌توان گفت پایه‌گذار مکتبی بود که در تاریخ فلسفه بسیار پر اهمیت است. او اندیشه فلسفه‌اش را با شعر درآمیخت. پارمنیدس این گفته که هیچ وجود دارد را نوعی تناقض‌گویی می‌دانست و به عقیده او هیچ هیچگاه وجود نداشته است. پس درنتیجه همه‌چیز جاودان و فناناپذیر است و حتماً همیشه بوده است. پارمنیدس حرکت را هم ناممکن می‌دانست. اگر چیزی بخواهد حرکت کند باید از آنچه که هست به چیز دیگری تبدیل شود و دراین ‌بین باید از آنچه که نیست عبور کند. آنچه که نیست، هم که وجود ندارد، پس حرکت هم ناممکن است؛ در نهایت هیچ حرکت یا تغییری در عالم رخ نمی‌دهد و با این دیدگاه جهانی ثابت و یکپارچه را برای ما اثبات میکند.

صفحه ۵
صفحه ۵

حرف اشتباهی نیست اگر بگوییم مسئله هستی مهم‌ترین مقوله در فلسفه یونان است و اغراق هم نکرده‌ایم اگر بگوییم آغاز هستی‌شناسی به پارمنیدس و هراکلیتوس برمی گردد. و یقیناً نمی‌توان انکار کرد تأثیر این دو اندیشمند بزرگ بر فلاسفه پس از خود؛ همان‌طوری ای که هگل می‌گوید: «گزاره‌ای از هراکلیتوس وجود ندارد که من در منطقم اقتباس نکرده‌باشم.» و اثری که که پارمنیدس بر نظریه عالم مُثل افلاطون و همچنین هستی‌شناسی تاریخ گذاشت.

فلسفهسقراطارسطوافلاطون
پلتفرم تخصصی ادبیات، فلسفه و علوم اجتماعی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید