گفتار | Goftar
گفتار | Goftar
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

کلبیان، عزلت گزینان یونان

کلبیان، عزلت گزینان یونان
کلبیان، عزلت گزینان یونان

کلبیان نخستین مکتب از چهار مکتب مهم فلسفه یونان یعنی کلبیان، شک گرایان، اپیکوریان و رواقیون بودند که پس از سقوط آتن بوجود آمدند. زیاده‌روی نیست اگر بگوییم که اسکندر بزرگ، خواسته یا ناخواسته با فتوحات‌اش باعث دگرگونی عجیبی در سیر فلسفه جهان شده است. او در مدتی کوتاه، بخش عظیمی از جهان را از شمال ایتالیا تا هندوستان، بخشی وسیعی از خاورمیانه امروزی و شمال آفریقا را نه‌تنها از نظر نظامی تصاحب کرد، بلکه به طور قابل‌توجهی بر فرهنگ آنها نیز اثر گذاشت.

صفحه ۱
صفحه ۱

امپراتوری اسکندر، بلافاصله پس از مرگش تجزیه شد و دشمنی‌های میان آن سرزمین‌ها باعث شد وفاق فرهنگی‌ای که اسکندر آفریده بود، ستيز بر آن غلبه یابد و در حوزۀ سیاسی پی‌در‌پی اختلاف آشکار شود. هر چهار مکتب فلسفی کلبیان، شکاکان، اپیکوریان و رواقیان، که در این دوره شکوفا شدند، بازتابی از آن مشغله ذهنی‌اند که انسان متمدن چگونه می تواند در دنیایی ناامن، بی ثبات و پرخطر زندگی کند؟

صفحه ۲
صفحه ۲

نخستین افرادی که پاسخی جدی به این پرسش دادند، کلبیان بودند‌. نقل شده است که نخستین کلبی، آنتیستنس بوده است؛ او پس از مرگ سقراط و سقوط آتن، زندگی ساده و بی‌آلایشی را پیش گرفت و گفته شده است که سقراط یک‌بار مقابل دکه‌ای که مقداری کالا به نمایش گذاشته بود، ایستاد و گفت: چه چیز‌هایی که به آنها هیچ نیازی ندارم!

این جمله از سقراط و قناعتی که از فلسفه او بود، مبنای مکتب آنتیستنس شد. پس او لباس کارگران می‌پوشید و در کنار فقیران زندگی می‌کرد و می‌گفت: نه حکومتی می‌خواهم و نه دارایی شخصی، نه نیازی به روابط زناشویی و هیچ نوع دین رسمی دارم.

به طور کلی درون‌مایه فراخوان او، بازگشت به طبیعت بود و استدلال می‌کرد که مرد عاقل نیازی به خانه، وطن، شهر یا قانون ندارد، زیرا فضیلت او همان قانون او است.

صفحه ۳
صفحه ۳

آنتیستنس پیرو بزرگی داشت به نام دیوجانس که از خودش مشهورتر شد و این مکتب را به اوج خودش رساند.

دیوجانس با بی پروایی، تمام آداب و رسوم را زیر پا گذاشت و عمد داشت که با کارهایی مانند تمیز نکردن خود، نپوشیدن لباس یا پوشیدن لباس‌های کثیف، خوردن خوراک‌های مشمئزکننده و ارتکاب اعمال قبیح در ملاءعام، مردم را به حیرت بیندازد. در اصطلاح می‌گفتند مانند سگ زندگی می‌کند، که به همین سبب به او لقب «کلبی» دادند.

صفحه ۴
صفحه ۴

خود او درباره این لقب سخن جالبی دارد و می‌گوید: «مرا سگ می‌نامند چون من برای کسانی که لطفی در حقم می‌کنند دم تکان می‌دهم، و برای کسانی که دست رد سینه‌ام می‌زنند، زوزه می‌کشم و پست‌فطرتان را با دندان می‌درم».

واژه کلبی امروزه هم به کار می رود ، ولی به‌معنی کسی است که پیوسته نسبت به نیت‌ها و انگیزه‌های دیگران بسیار بسیار بدبین است.

برخلاف تصور عموم مردم، دیوجانس و پیروانش به پرهیزکاری اعتقاد راسخ داشتند؛ مرام اصلی آنها این بود که تفاوت میان ارزش‌های راستین و ارزش‌های دروغین یگانه تمایز است و همه تمایزهای دیگر حرف مفت است. همۀ آداب اجتماعی، مانند تفاوت میان مال من و مال دیگران، میان خصوصی و عمومی، پوشیده و عریان، پخته و خام و... همه بی معنا است.

صفحه ۵
صفحه ۵

دیوجانس به تمایز میان یونانی و خارجی نیز اعتنایی نداشت؛ از این‌رو، زمانی که از او پرسیدند میهنش کجاست پاسخ داد: «من شهروند جهانم».

دیوجانس خود در یک خُم زندگی می‌کرد وغیر از یک ردا و یک عصا و یک کیسه نان چیز دیگری نداشت؛ شاید برای همین گرفتن خوشبختی از او کار چندان راحتی نبود! خاطرۀ معروفی است که شاید یکی از عمیق‌ترین و شیرین‌ترین مثال‌ها برای تحقیر ارزش‌های دنیوی است که توسط یک فیلسوف بر زبان آمده باشد؛

روزی دیوجانس جلوی خُمش نشسته بود و آفتاب می‌گرفت که اسکندر بزرگ به دیدنش آمد. اسکندر روبروی مرد حکیم ایستاد و پرسید آرزویت چیست تا من، فاتح جهان، فوراً دستور دهم و آن را برایت برآورده کنند. دیوجانس به او نگاهی می‌کند و جواب می‌دهد: آرزویم این است که یک قدم کنار بروی تا خورشید به من بتابد!

صفحه ۶
صفحه ۶

به‌این ترتیب دیوجانس اعتقاد داشت که خودش ثروتمندتر و خوشبخت‌تر از آن سردار بزرگ است، زیرا هرچیزی که آرزو می‌کرد در اختیار داشت و مکتب او نیز تاثیر کلیدی‌ای بر فلسفه داشته است. تا جایی که خود اسکندر بزرگ در جایی می‌گوید: «من اگر اسکندر نبودم، به‌راستی می‌خواستم دیوجانس باشم».

حکایت مشهور دیگری نیز از او هست که شبی در آتن چراغ به دست گرفت و مردم از او پرسیدند به دنبال چه هستی و او در جواب می‌گفت «به دنبال انسان می‌گردم.»

چیزی که شاعر و عارف بزرگ ما مولانا چند قرن بعد، در قالب بیتی شعر می‌گوید :

شیــخ با چـراغ همی گشـت گرد شهرکز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
صفحه ۷
صفحه ۷

#کلبیان #فلسفه #گفتار #goftar #اسکندر #آتن #Alexander #Athens


کلبیانگفتارفلسفهآتناسکندر
پلتفرم تخصصی ادبیات، فلسفه و علوم اجتماعی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید