گلادیاتور اتاق بی‌پنجره
گلادیاتور اتاق بی‌پنجره
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

ضدمادر

چیزی که بیشتر سردرگمم می‌کند، تبعیض بین بطالت‌هاست.

تبعیض که نه! ترجیح.

ترجیح اگر بود هم مشکلی نبود. تحمیل ترجیح بطالت.

اول فرض می‌گیریم ما ترجیحی نداریم که چه بطالتی را انتخاب کنیم. اینکه شما بطالتتان را به ما تحمیل می‌خواهید بکنید اولین معنیش این‌ست که زندگی خود را باطل نمی‌دانید.

من که ادعایی ندارم، و منی که ادعایی ندارم با یک نگاه به سرتاپای شما. نه! به حرف زدن شما، به اندازه‌ی اختلاف سنمان بطالت بیشتری در شما می‌بینم. اینکه شما کی هستید فرق نمی‌کند.

-اینکه نگران چی هستیم چی؟

-نگران چیِ فرزندتان هستید؟

این حرف فقط بنظر خودتان منطقی می‌آید. خودتان منظورم فقط شما نیستید. همه‌ی آدم‌های تنبل و بی‌مسئولیت که از تنبلی و در عین حال ترس از لقب بی‌مسئولیتی ساده‌ترین نگرانی‌هارا انتخاب می‌کنند.

نگرانی شما یک سری اسم ساده دارد که به هیچ‌جای فرزندتان نیست. مواد، زن، بیکاری...

شما مثل هر حیوان دیگری بعد از بزرگ شدن توله‌یتان دیگر حوصله‌اش را ندارید. حوصله ندارید ببینید چی می‌خواهد.

تا بچه است خب گریه‌ای یعنی شیر می‌خواهد و شیر بهش می‌دهید. بعد شاید اسباب بازی بخواهد.

ولی خیلی زود اینکه چی می‌خواهد و چه چیز خوشحالش می‌کند فاقد اهمیت می‌شود. در دموکرات‌ترین حالت هم سالها آنچه گفته‌اند برایشان بخواهید را می‌خواهید.

چون شما دیگر مادر نیستید. مادر تا وقتی هستید که شیر دارید در سینه

باقی اوقات را نه اینکه یک انسان عادی باشید. غالبن #ضدمادر هستید.

مادرتولیدمثلضدمادرویرگولپرانتز
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید