راستش فکر می کنم ما ادمای امروزی که با هزاران جمله انگیزیشی روبه رو هستیم که یالا پاشو و به ارزوهات دست پیدا کن زندگی برامون سخت تر از ادمایی بوده که قرن ها پیش زندگی می کردن و فکر می کردن چیزایی که براشون پیش میاد تقدیرشونه.
مسوولیت جهان رو انداختن رو دوش این ادمیزاد بیچاره و هیچ کس به این فکر نمی کنه که اون ادم کجاست و تو چه وضعیتیه. کیفیت زیستش چی بوده؟ چقدر سختی کشیده؟ چقدر اسیب دیده؟ کجای موقعیت هستی شناسانه اش قرار داره فقط میان و ایلان ماسک و جابز و... رو نشونش می دن به عنوان انسان های موفق که باید شبیهشون بشیم.
واقعیت اما چیز دیگه ایه. درصد بسیار کمی از ما ادما به موفقیت می رسیم اینو امارا می گن. ادمای زیادی نمی تونن اضافه وزنشو کم کن چون بیشتر مواقع مسایلی مثل اعتیاد به غذا از شکست و اسیب های عاطفی خیلی سختی میاد که ما تو بچگی و قبل از ۱۲ سالگی تجربه شون کردیم و دسترسی به ناخوداگاه و التیام و اگرم قرار باشه اتفاق بیفته معمولا بعد از سی، سی و پنج سالگی و پختگی به دست میاد.
البته ایه نیست این امارا. من فقط اینجا می خوام بگم اگر دوست دارم یک نویسنده باشم و هنوز موفق به انجامش نشدم اول از همه باید خودمو درک کنم و ببینم کجای زندگیم قرار دارم. بنابراین اولین و مهم ترین کاری که تو زندگیم دارم اینه که خودمو درک کنم، از خودم احساس رضایت داشته باشم و بعدش به موفقیت فکر کنم.