عشق، امید و اسطورهای که در ادبیات فارسی جاودانه شده است. مناسب برای دوستداران شعر عاشقانه، کلاسیک و روایتهای اسطورهای.»محمدرضاگلی احمد گورابی

رنج عشق و شور شیرین می کشد فرهاد را
عشق میسوزد چو آتش، جان بیهمزاد را
خون دل در جام چشمش موج میزد هر نفس
اشک میشوید غبار خاطر بیداد را
کوه میلرزد ز آه سینهٔ پرخون یار
ناله میپیچد به صحرا، میبرد بنیاد را
خواب شیرین میگریزد از نگاه خستهاش
شب به دوش ماه میریزد غم اضداد را
عشق شیرین مینوازد زخمه بر تار وجود
ساز میسازد ترانه، میبرد فریاد را
هر نفس با تیشه میکوبد به دیوار سکوت
ضربه میکارد به سنگ کوه یا فولاد را
روح او در سنگ میجوشد چو چشمه بیقرار
چشمه میریزد به دامن، قدرت امداد را
بیستون هم قصه ای شد، لیک جانش زنده ماند
عشق می سوزد روان عاشق ناشاد را
دل به شیرین داد و جانش شد فدای آرزو
نام شیرین می رساند ناله ی فرهاد را