تعاریف متعددی از شعر كردهاند، یكی از این تعاریف كه در خاطرم مانده این است: « شعر بیان عاطفی واقعیت است.» نكتهسنجان ممكن است بگویند جای بحث دارد كه حتماً هم دارد. امّا این هم مسلّم است كه شاعران، پاكترین و نابترین آرزوهای بشری را در قالب شعر و به شكلی عاطفی بیان میكنند. چرا كه خودشان دنیایی بسیار پاك و منزّهی دارند. آرزوهای آنها عمیقاً در راستای از بین بردن آلام بشری است. به قول "شو پنهاور" فیلسوف قرن نوزده آلمان، زندگی سراسر رنج است و برای رهایی موقّت از بند سیاهچال تاریك این جهان تنها یك راه وجود دارد و آن هنر ( بالاخص شعر و موسیقی) است. ببینید احمد شاملو در این شعر چه آرزوهای نابی دارد:
روزی ما دوباره كبوترهایمان را پیدا خواهیم كرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی كه كمترین سرود بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری است.
در دنیای پاك شاعرانه ، هر انسان برای هر انسان برادری است و در ادامه شعر میگوید:
دیگر كسی درهای خانهاش را نمیبندد
و قفل- افسانه است.
در انتهای شعر:
من آن روز را انتظار میكشم
حتی روزی
كه دیگر نباشم.
شاملو در یكی از شعرهای جدیدترش میگوید:
چنان زیبایم من
كه گذرگاهم را بهاری نابخویش آذین میكند
در جهان پیرامنم
هرگز
خون عریانی جان نیست
و كبك را
هراسناكی سرب
از خرام
باز نمیدارد.
دنیای پاك شاعر را چنان صلح و صفا و آرامش فراگرفته است كه كبكها بدون هراس از گلولههای سربی در آرامش میخرامند و این نكته مرا یاد شعر « آرزویم » ستار سوقی میاندازد:
تفنگ لر گزه لمه سه بیرك بیره گه (تفنگها به سوی همدیگر نشانه نروند)
غورشون غویولماسا اتدن یوره گه (سربها به داخل تن و قلب فرو نروند)
یاراغ یرنه غول یتیشسه اوراغا (به جای سلاح، دستها داس در دست بگیرند)
گلجك نسیل لره آبرای آد اوچین (برای آبرو و آوازهی نسلهای آینده)
شو دور منینگ آرزوویم آدامزاد اوچین (این است آرزوی من برای آدمیت)
وجه مشترك همهی شاعران از هر قوم و نژاد و ملّیت چه قدیم و چه جدید، همان آرزوهای پاك بشری، دوستی، صلح و آرامش است. چه سعدی كه گفت:
بنی آدم اعضای یكدیگرند كه در آفرینش ز یك گوهرند
و چه حافظ:
رسید مژده كه ایّام غم نخواهد ماند چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
و یا :
بگذرد این روزگار تلختر از زهر بار دگر روزگار چون شكر آید
و چه مختومقلی :
دوغاغا دوش گلن گؤگِرِر گول دك (با دعای خیر همچون گل سبز خواهند شد)
گولونگ موسمی دِك دؤوران تاپیلماز (دورانی همچون موسم گل پیدا نخواهد شد)
قهریمینگ آتاشی كؤیدیرِر كول دك ( آتش قهر همچون خاكستر خواهد سوزاند)
كول اورنیندان غایدیب بوستان تاپیلماز (از بطن خاكستر بوستانی پیدا نخواهد شد)
همه و همه آرزوهایشان پاك است چرا كه شاعران خود دنیای پاكی دارند و شعر آنها تبلور آرزوهای بشری است. در خاتمه به این شعر زیبای ابراهیم بدخشان كه اسم آن غوشغی (شعر) از كتاب «حارابا» است توجه كنید و ببینید چه زیبا دنیای پاك شاعرانه اش را وصف میكند:
من غوشغی غوشماسام (اگر من شعر نسرایم)
غوشغی لار منی غوشار (شعرها مرا خواهند سرایید)
یاغیش یاغار (باران خواهد بارید)
گونش نورونی ساچار ( آفتاب نورافشانی خواهد كرد)
دؤرأر اینگ گؤزل (نمایان خواهد شد)
عالم غوشار (رنگین كمان زیبا)
سبابی من پأك (چرا كه من پاك هستم)
سن هم یكه تأك (و تو هم یگانه)
غارالیق یاشار (سیاهی غروب خواهد كرد)
یاغتی لیق یاشار (روشنایی جاوید خواهد شد)
غالقینار سؤیگی (عشق بوجود خواهد آمد)
یورِك لر حاپادان بوشار (قلبها از آلودگی پاك خواهند شد)
غوشغیم آیدیم بولیب داغلاردان آشار (شعر من ترانه شده از كوهها خواهد گذشت)
سبابی من پأك (چرا كه من پاك)
سن هم یكه تأك (و تو یگانهای)
آری سیاهیها غروب خواهند كرد (غارالیق یاشار) و روشناییها جاودان خواهند شد(یاغتی لیق یاشار).
پنجشنبه 13 مرداد 1390