BeNYaMiN
BeNYaMiN
خواندن ۳ دقیقه·۶ سال پیش

مروری بر خاطرات یک برنامه نویس(۱)

مقدمه

همونطور که همه ی ما وقتی در حال یادگیری یا استفاده از چیزی هستیم بعد از مدتی تکرار کارها و استفاده از دانشمون این توهم در ما ایجاد میشه که "من خیلی میدونم!".

اما واقعا میدونیم؟! بیاین یکم از خاطرات زندگی من و راهی که رفتم و تجربیاتی که در این رابطه به دست آوردم بخونید و دوباره به این سوال فکر کنید.


کمی راجب من

سلام من بنیامین هستم و تقریبا سه شاید هم چهار سال هستش برنامه نویسی اندروید کار میکنم، گاهی سی شارپ برای برنامه های ویندوزی و گاها پی اچ پی برای بک اند پروژه ها و در آخر هم از پایتون برای قسمتی از کارهام و صد البته برای فان :) استفاده میکنم.

رشته ای که انتخاب کردم رشته ای بود که از بچگی عاشقش بودم. دوم ابتدایی بود که با اصرار زیاد و کمک خواهرم، پدرم کامپیوتری برام خرید که باهاش فوق العاده زیاد درگیر بودم؛ درگیر گیم، گوش دادن آهنگ، دیدن فیلم و... تا اینکه چهارم ابتدایی رسید و من برای اولین بار به اینترنت وصل شدم‌ (ناگفته نمونه قبلا دیده بودم اینترنت رو اما چیزی ازش متوجه نمیشدم?). اون روز ها با صدای نکره دیال آپ که خیلی هامون باهاش خاطره داریم گشت و گذار میکردم و دنبال کدهای تقلب بازی ها، دانلود آهنگ های رپ بودم. گاهی اوقات با جاوا اسکریپت در برنامه MultiMedia Builder کدهای آماده ای رو مینوشتم برای سرگرمی تا اتوران های باحال بسازم و صد البته بیشتر اوقات هم داخل چت روم های یاهو الاف بودم، آخ که چه دورانی بود یادش بخیر... .

متاسفانه چیزی که همیشه افسوسش رو میخورم این بود که چرا از همون اوایل با برنامه نویسی آشنا نشدم و اگه توانایی به عقب برگشتن رو داشتم میرفتم به ده سالگی خودم و یه کشیده میزدم به صورتم و میگفتم برو و برنامه نویسی یاد بگیر! اما همچین چیزی امکان نداره:-(. گذشت و گذشت تا با علاقه ای که به کامپیوتر داشتم و اینکه رشته ی خواهرم هم کامپیوتر بود و زمان های زیادی صرف ور رفتن با ویژال بیسیک میکردم و کلی کار باحال دیگه که از جزوه های خواهرم یاد میگرفتم رشته ی کامپیوتر رو به عنوان رشته ی خودم با معدل ۱۰ فکر کنم یا ۱۲ انتخاب کردم(عجب معدلی نه؟?) البته اون روز ها مصادف بود با روزهایی که علاقه مند به مبحثی بودم که همه یه دوره ای عاشقش بودن، بله هک‌:).

تحقیق های زیادی میکردم که بفهمم از کجا باید شروع کنم چندباری سایت های خارجی رو با باگ Sqli انگولک کردم و پس از مدتی به دلیل خراب شدن کامپیوتر تقریبا به مدت چهار سال با یک گوشی Galaxy Fit سر کردم که همیشه باور دارم این فقدان کامپیوتر بزرگترین ضربه رو به منی که دنبال یادگیری بودم زد.

تو هنرستان با قرض گرفتن کامپیوتر خواهرم پروژه هام رو انجام میدادم و با گرفتن مبلغی مثل دو هزار تومان تا ده هزار تومان یه کپی بهم ریخته از پروژه هام به بقیه هم میدادم?، درس های تخصصی همیشه تو کلاس بهترین هم نباشم یکی از بهترین ها بودم ولی امان از درس های عمومی?. چیزی که عجیب هست با اینکه با ویژوال بیسیک کدای کوچیک میزدم اما هیچوقت نرفتم دنبال یادگرفتن برنامه نویسی و این نکته که از زبان ویژوال بیسیک خوشم نمیومد هم بی دلیل نبوده احتمالا.

و باز هم باید بگم یادش بخیر! هنرستان دوران خوبی بود که گذشت در واقع بهترین دوران تحصیلی من بود.


ادامه داره...

برنامه نویسیتوهم دانستنخاطراتراه های رفتهافسوس راه های نرفته
برنامه نویس همیشه خسته ی اندروید، در جست و جوی یادگیری بیشتر، علاقه مند به Rust - هرجا @graymind75 دیدی منم :))
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید