بلاگر کهنه‌کار
بلاگر کهنه‌کار
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

ارتباط دانشگاه آزاد اسلامی و بیکاری برادرم

امروز فهمیدم برادرم که مهندس این مملکت است، شش ماه است کار ندارد و بنده خدا رویش نشده که به من بگوید. از پدرم شنیدم. پدرم گفت: از مطالباتش، دارند بیمه برایش رد می‌کنند... و بعدش به فکر فرو رفت و به جلو نگاه کرد.

خیلی دردم آمد این صحنه را از پدرم دیدم: چه سال‌هایی که برادرم، بهترین سال‌های جوانیش را در دانشگاه آزاد درس خواند و برای درس‌های مهندسی، هزینه کرد تا یاد بگیرد؛ چقدر آرزو داشت؛ فقط خدا می‌داند پدرم از کدام تفریحات و آرامش خودش و مادرم زد که هزینه‌های دانشگاه آزاد اسلامی را بدهد و جلوی فرزندش شرمنده نباشد.

پدرم ادامه داد: قرار است در اسنپ کار کند. حالا اسنپ، تپسی یا هر تاکسی اینترنتی؛ چه فرقی می‌کند وقتی دردِ بیکاری برادرم را باید ببینم و بغضم را درونِ خودم بشکنم که هیچ کسی در این مملکت نه جوابگوی دلِ خونِ پدرم هست و نه غرور پایمال شدۀ برادرم.

مهندس فارغ‌التحصیل دانشگاه آزاد اسلامی چرا باید رانندۀ تاکسی اینترنتی شود؟
مهندس فارغ‌التحصیل دانشگاه آزاد اسلامی چرا باید رانندۀ تاکسی اینترنتی شود؟

برادری که کلی آرزو و آمال داشت که مهندس این مملکت بشود، حالا باید مانند یک دیپلمه یا زیر دیپلمه، تاکسی اینترنتی بشود تا از گرسنگی نمیرد و دستش پیش کسی دراز نباشد!

این‌طور مواقع، عادت داریم اُمیدواری‌ها و توجیهات اَلَکی کنیم: " ... زندگی همین است ... کار عار نیست ... خیلی‌ها، اسنپ و تپسی کار می‌کنند تا خانواده اداره کنند ... " و این مزخرفات.

آخر اگر قرار بود طرف در دانشگاه آزاد اسلامی درس بخواند که مانند یک دیپلمه یا زیر دیپلمه راننده تاکسی بشود، مرض داشت برود درس بخواند؟ این درد را باید به چه کسی گفت؟

دانشگاه آزاد را با قوانین همین کشور درست کردند، تأیید کردند و شهریه‌های میلیونی و میلیاردی گرفتند که امروزه برای صندلی‌های ارشد و دکترا هم التماس مردم کنند و پول بیشتری بگیرند!

جمعۀ امروز من همه‌اش با فکر و نگرانی برای تنها برادرم سپری شد ... خدا می‌داند در دلش چه خبر است!

بیکاریدانشگاه آزاد اسلامی
کارمند مجرد؛ ساکنِ شهر اصفهان http://Sabur.blogfa.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید