ویرگول
ورودثبت نام
بلاگر کهنه‌کار
بلاگر کهنه‌کار
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

خودروی 40میلیونی و حقوق 3میلیونی؟!

والله به خدا این درد است که نمی دانم دیگر باید به چه زبانی گفت که اَنگ و برچسبی به آدم نزنند و احتمالاً، منِ نویسندۀ مطلب را متهم به نشر اکاذیب یا تشویش اذهان عمومی نکنند! پشتم هم به هیچ کسی گرم نیست جز خدا و شهدایی که برای این کشور، عزیزترین سرمایه یعنی جان عزیزشان را دادند.

سال های سال، با هویت واقعی در وبلاگ نوشتم و بعد تصمیم گرفتم گمنام بنویسم. عادت ندارم دربارۀ مطالب آبکی، چیزی بگویم یا بنویسم.

تا چند سالِ پیش که جوان تر بودم، خودرو و داشتن ماشین برایم انقدر اهمیت نداشت که امروز دارد. سرتان را درد نمی آورم که چرا؟ اما امروز و به خصوص این ماه های اخیر، نداشتن خودرو آزارم می دهد.

خودرو یعنی مَرکب؛ یعنی یک ضرورت واجب برای هر مَرد!
خودرو یعنی مَرکب؛ یعنی یک ضرورت واجب برای هر مَرد!

هیچ وقت دلم راضی نشد آشغالی مانند "پراید" را بگیرم و حتی به عنوان یک ماشین حساب کنم! بی احترامی به هیچ عزیزی نمی کنم، چون پدر خودم هم در سال های نه چندان دور، ماشین رنوی قدیمی اش را پراید کرد و هنوز عکس یادگاری با آن ماشین را در آلبوم نوستالژی عکس هایم دارم!

امروز به بهانه ای، سایت فروش یکی از این خودروسازان را دیدم و قیمت کفِ خودرو را دیدم: 40میلیون و خورده ای.

با خودم حساب و کتاب می کنم و می بینم آخر من با حقوق 3میلیون تومانی، چطور می توانم خودرویی بخرم؟ آن هم آشغال ترین را؟

خیلی دلم می گیرد که در برخی جاها ادعاها داریم، اما در خودرو(بخوانید مَرکب که برای هر مردی، داشتنش نه تنها واجب که یک نیاز اولیه است.) باید سقف آرزو و شاد شدنمان از داشتن مَرکَب را به آشغال ترین خودروها محدود کنیم.

و درد اینجاست برای خرید آشغال ترین خودرو، باید وام بگیری و ماه ها، قسط بدهی! فقط کسی که هر ماه قسط های مختلف از درآمد و معیشتش کم می شود، می فهمد چقدر درد دارد قسط دادن های پایان ناپذیر.

بعد هم به هزار و یک دلیل و تبصره، خودمان را توجیه می کنیم که زندگی داریم می کنیم و این هم زندگی است؛ کجای این زندگی، زندگی است که برای خرید بدیهی ترین نیازهایت، باید تا سال ها قسط بدهی و از تفریح و خیلی خریدها بزنی که درآمدت بتواند پاسخگوی هزینه هایت باشد؟

خیر برادر یا خواهر من! لطفاً نه من را متهم به "ناامیدی" کن و نه "ندیدن نعمت ها" و ناشکری کردن. خیر! هم نعمت هایم را می بینم و هم به خودم حق می دهم نسبت به این مسأله یعنی "گرانی خودرو" اعتراض کنم.

آخر از کجایم، این همه پول بیاورم تا مَرکَبی داشته باشم که هر وقت دلم از زمین و زمان می گیرد، بتوانم به جاده بزنم؟ این دردها را تا کِی بگوییم و حل نشود؟

اقتصادخودروگرانی خودرو
کارمند مجرد؛ ساکنِ شهر اصفهان http://Sabur.blogfa.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید