جیپسی کیم
جیپسی کیم
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

سفرنامه

همیشه دلم میخواست یه سفرنامه طولانی بنویسم و از روزهایی که تو سفر گذروندم حرف بزنم و بگم که چیا گذشته و چه اتفاقایی افتاده ولی معمولا سفر‌هام اونقدر کوتاه بودن که هیچوقت نشد بنویسم و بگم «روزها می‌گذشت و من در فلان شهر مشغول گشت و گذار بودم» در واقع من در این حد وقت و پول دارم که هر آخر هفته یه سفر یکی دو روزه برم و فوقش یکی دو شب بتونم بیرون از خونه بمونم ولی اون یکی دو شب رو اندازه کل زندگیم زندگی میکنم و با همه‌ی سلولام در لحظه میمونم.

آخرین سفری هم که رفتم همین دو روز پیش سفرم به دره سوتراش تو شهرستان نوشهر بود. یه بیستو چهار ساعت شسته رفته که اصلا نخوابیدم توش تا یک لحظه از این سفر فشرده رو از دست ندم. ما از ساری حرکت کردیم و حدودا چهار پنج ساعتی تو راه بودیم تا برسیم به نوشهر.

قهوه و سیگاری که ساعت شیش و نیم صبح دور اولین میدون شهر آمل زدیم به بدن
قهوه و سیگاری که ساعت شیش و نیم صبح دور اولین میدون شهر آمل زدیم به بدن

وقتی رسیدیم به مقصد دو گروه شدیم. گروه اول که آماده شده بودن و میخواستن برن تو تنگه و آب تنی کنن و گروه دوم که دیدن هوا حسابی سرده و بارون میزنه و دلشون نمی‌خواست برن تنی به آب بزنن. منم مشکل عوض کردن لباس داشتم و تصمیم گرفتم جزو گروه دوم باشم.

با دوتا از دوستام تصمیم گرفتیم بریم تو جنگل و جنگل نوردی کنیم و یه جایی اتیش روشن کنیم و بشینیم ناهار بخوریم و چیل کنیم.

چندین ساعت سعی کردیم تو بارون آتیش روشن کنیم و بلاخره موفق شدیم و بعد چند ساعت فکر کردیم که دیگه دوستامون رسیدن به تنگه و برگشتن و باید خودمونو برسونیم بهشون و از جنگل برگشتیم تو مسیر اصلی.

اتیشی که با زحمت فراوان روشن کردیم
اتیشی که با زحمت فراوان روشن کردیم

موقع برگشت با پیشنهاد من گروه قبول کرد که بریم جایی بشینیم و اش بخوریم که تو سرما خیلی می‌چسبه و یه کافه خیلی خوشگل تو جنگل پیدا کردیم که اش و چایی آتیشی و قلیون سرو میکرد و آلاچیق‌های کوچیکی داشت و ما همونجا مستقر شدیم و از فضا حسابی استفاده کردیم و تا آخر شب همونجا موندیم.

یکی از خوشمزه ترین اش های زندگیم
یکی از خوشمزه ترین اش های زندگیم





آب بزنناب تنیسوتراشجنگل
در جست و جوی La Isla Bonita
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید