سرکلاس بودم و تدریس میکردم. یکی دست بلند کرد که: «ببخشید! دَردِ شراب چیه؟»
گفتم: «دُردِ شراب!» و شروع کردم به توضیح دادن: «آبغوره یا آبلیموی طبیعی دیدین؟ اون بخشی که تهنشین میشه رو میگن دُرد. در گذشته دُرد از شراب ارزونتر بوده. میخونهها آخر شب که بعضا این دُردهارو میریختن بیرون. خمارهایی که پول کافی نداشتن و دستشون به دهنشون نمی رسیده، یا درد ارزون میخریدن یا اینکه آخرِشبها از جلوی میخونهها جمع می کردن و می خوردن. به اینا میگفتن دردیکِش.»
توضیح میدادم و بچهها هم با لذت گوش میدادند. بیت بعدی کلمه خط جور داشت. شروع کردم به توضیح خطوط روی جام شراب و نامشان را تک تک گفتم و رسیدم به اینجا که: «آخرین خط روی جام، اسمش جور بوده. کسی میتونسته تا خط جور شراب بنوشه، خیلی ظرفیت بالایی داشته. گاهی شرابخورا برای اینکه آبروشون نره، جامشون رو می دادن یکی دیگه بجاشون بخوره. اصطلاح جور کشیدن (جور درکشیدن یا جور سرکشیدن) از همینجا اومده.»
لذت بچهها بیشتر شده بود و چشمهایشان برق میزد. یکی زیرلبی گفت: «ماشالا تسلط دارید.» همه زدند زیر خنده. برای پاککردن این ننگ، شروع کردم به توضیح اضافات که: «ما توی ادبیات و آثار ادبی، یک دستهبندی داریم به اسم خمریه. کلا دربارهی شراب و اینهاست. مثلا رودکی توی خمریهی معروفش میگه: مادرِ مِی را بکرد باید قربان / بچهی او را گرفت و کرد به زندان / بچهی او را ازو گرفت ندانی/ تاش نکوبی نخست و زو نکشی جان و... و به طور کلی آداب شرابسازی رو توضیح داده.»
یکی از بچهها توی گوش رفیقش چیزی گفت و ریزریز خندیدند. علت خنده را جویا شدم. یکی دست بلند کرد و گفت: «آقا! یه پیشنهاد!»
-«چی؟»
-«شما که اینقدر خوب بلدید، مثل والتر وایت شروع کنید از دستورالعمل رودکی بهترین شراب رو بسازید. اونوقت دیگه مجبور نیستید با ماها سر و کله بزنید.»
دوباره خندیدند. من هم خندیدم چون در وهلهی اول واقعا خندهدار بود. اما در مسیر بازگشت به خانه مدام به حرف بچهها، والتر وایت و شرایط زندگی یک معلم فکر میکردم. اینکه روزگار چگونه از یک معلم، والتر وایت میسازد...