سوم فروردین سال 1387 عیدانه هنرمندان در باغ قاضی با حضور هنرمندان ، شاعران و هنردوستان برگزار شد.استاد سید رضا طباطبایی طلایه دار مکتب آواز اصفهان از شاگردان برجسته استاد جلال الدین تاج اصفهانی در کنار سایر هنرمندان گلبانگ آواز خود را با این مصرع شروع کرد:
«خوشم که عمر گرانمایه را تباه نکردم» نگاهم را از پشت مانیتور دوربین به سمت استاد طباطبایی متمرکز ساختم.سراپا گوش شدم، این شعر از کیست؟ به دنبال جواب این سووال در ذهنم بودم که مصرح دوم در پیش درآمد سه گاه «به جز شراب نخوردم به جز گناه نکردم» یکباره میخکوب شدم.با خودم گفتم این شعر از جنس دیگری است،خیام سروده است یا حافظ.. کار سعدی نیست .بیت دوم را استاد طباطبایی با بانگ بلند سر داد «به غیر تاک نشانان نشان کس نگرفتم/ به غیر ساقی مجلس به کس نگاه نکردم » صدای به به ها و احسنت ها از گوشه گوشه سالن به گوش می رسد ،گوش ها همه تیز و حواس ها همه جمع .. کسی با کسی حرف نمی زد.
این شعر از کیست که این گونه می شوراند.پشت دوربین،ایستاده محو تک تک واژه های شعر شدم،به زیبایی حروف به هم چسبیده و واژه های پرمعنا و پر مغز دقت می کردم .«به جز ضیافت مستی، به جز پیاله پرستی/خدا گواه نرفتم، خدا گواه نکردم»
بیت ها هر کدامشان یک کتابی نهفته اند،یک درس اخلاق یک جام پر از شراب «اگر چه توبه نمودم، ولی چو خواجه نبودم/که صبر تا شب عید و هلال ماه نکردم» پله به پله بیت ها تیز و تیزتر می شوند «به جرم دامن پاکم اگر به بند فتادم/برادرانه کسی را فرو به چاه نکردم» شاید شاعر در این بیت خودش را عریان ساخته و روزهای تلخ زندگی اش را به مخاطبانش یادآور می شود.
شاعر دیگر به سیم آخر می زند و سید رضا با شش دانگ صدایش فریاد بر می دارد «هزار بار اگر مست آب رز شدم اما/برای مرتبه ای آب زیر کاه نکردم« صدای به به و احنست ها با تشویق های مکرر حضار همراه است و درخواست مکرر خوانی و سید هم دوباره می شورد، دوباره می نالد ، دوباره فریاد می دارد.
سید می خواست فرود بیاید ولی دید این بیت هم می شوراند ،این بیت هم مست می کند این بیت هم می خروشد :« سیاه مست شدم لیک دل سیاه نبودم/به زهد روز کسی را شب سیاه نکردم» بازهم به به، باز هم تشویق باز هم مکرر خوانی ،چقدر این شعر شبیه زمان ماست ،شاعر این شعر در کدام قرن شبیه ما زندگی می کرده است ؟
و بیت آخر را سید باز هم در اوج اوج خواند «اگر نماز شکستم به پای جام نشستم/قسم به عالم مستی که اشتباه نکردم».تشویق های پی در پی سید را به تعظیم چند دقیقه ای به حضار واداشت و من مست این شعر شدم آنقدر این شعر برایم جذاب بود که متنش را از روی فیلم ضبط شده پیاده کردم و سالهاست برای خودم و دوستان زمزمه می کنم.
مهدی ملکی دولت آبادی شاعری همواره مردم دوست بوده و تلاش کرده که مردمی بماند.او غزلش را برای خوشیند کسی نمی سراید بلکه برای دلش می سراید و رمز موفقیت وی در همین دل سروده هایش است.
حسین قلع ریز