این روزها کرونا برایمان وضعیت متفاوتی درست کرده؛ حداقل برای امثال من، یعنی آنهایی که همسرهایشان ماندهاند خانه و باید کل روز به این فکر کنند که صبحانه و ناهار و شام چه بخورند.
اما خلاصه باید وقتی برای نوشتن پیدا کرد. مگر همین نوشتن نیست که باعث میشود آدمها با هم ارتباط پیدا کنند؟ بخصوص توی این دورانی که کرونا همه مسیرها را بسته. دیگران را نمی دانم، اما من که با بیشتر آشنایان از همین راه ارتباط دارم. درست است که با مادرم هر روز و با خواهرم و دوستانم بعضی روزها تلفنی و تصویری هم حرف میزنم، اما بیشتر ارتباطم نوشتاری است.
این است که جدیدا بیش از پیش فهمیدم، نوشتن خیلی مهمتر از آن است که بخواهم نادیده بگیرمش.
اصلا نوشتن را باید در برنامه روزانه گذاشت. حتی اگر استعدادی نداشته باشیم و حتی اگر ایده خاصی نباشد، نوشتن یک درد دل کتبی است که میتواند احساسات و دردهای آدم را به شکل عجیبی تخلیه کند.
خوب میشد اگر روی در و دیوارهای شهر و جاهایی که مردم میبینند (برای شرایط الان، در و دیوار اینترنت) مینوشتند: «نوشتن را جدی بگیریم.»
پ.ن. : البته در مورد داستان ناهار و شام، جدول درست کردن کار را راحت میکند؛ به شخصه پیشنهاد میکنم جدولی از غذاهای معمول تهیه کنید و هر روز با توجه به مواد غذایی و حس و حال موجود از بین همانها انتخاب کنید:)