ویرگول
ورودثبت نام
Hanieh shahba
Hanieh shahba
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

دنياي ارام#پارت هشتاد و شش

پدرام =پيمان داداش از تو بعيد بود اين حركات

پيمان =ميدوني چيه گاهي بايد سخت شد مثل سنگ گاهي بايد كور شد تا بتوني طاقت بياري بين اين همه گرگي كه دندون تيز كردن براي طعمه كردنت

پروانه =پيمان اگر يكي با خواهرت اين كار ميكرد همين قدر ريلكس وايمستادي متن فلسفي ميگفتي

پيمان= پدر من هيچ وقت همچين كاري نميكند كه بخواهد بقيه تاوانش را بدهند

علي آقا=الله الكبر ،پيمان نا اميدم كردي پسر اگر روزي بفهمي كه اشتباه كردي حتي اگر اين دختر و خانواده اش تو را ببخشند من عرگز تو را نميبخشم چون تمام زحمت هاي من به باد دادي

پيمان =باباجان مطمئن باش اون روز نميرسه

گاهي از اين اطمينان پيمان من هم ميترسم ،كع نكندية درصد پدرم مقصر باشد اما غير ممكنه پدر من اين كار انجام بدهد

پيمان حرف هايش را زد و رفت و من ماندم يك خانواده متعجب وناراحت اما انها هم كه تقصير نداشت اند فعلا همه ما قرباني اين قضيه هستيم

مرضيه خانم =شرمنده تم ارام جان،پيمان اصلا اين طور نبود بعد از شكستي خورده كور و كر شده ببخش بالاخره ميفهمه باباي شما بي گناه

من=مرضيه خانم شما خودتون ناراحت نكنيد روزي كه من همه چي قبول كردم ايشون بخشيدم چون ميدانم همه ما قرباني ايم ،الان هم كه اينجا هستم خودم انتخاب كردم

پروانه =به خدا كه تو حيفي براي پيمان ما

علي اقا كه خيلي ماراحت و عصباني بودند رفتند بيرون از خانه من هم براي رهايي از نگاه هاي ناراحت وشرمنده اعضاي خانواده پيمان رفتم طبقه بالا ،جايي كه قراره زندگي كنم اما به سبك جديد…..

پیمانخانمخانوادهدنياي ارامپارت هشتاد و شش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید