Hanieh shahba
Hanieh shahba
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

دنياي ارام #پارت نود وهفت

من = نه شما نميتوانيد اين كار بكنيد من درسم برايم خيلي مهم

پيمان = بايد همون روزي كه جان فدايي ميكردي فكر همه جاش ميكردي

من= من فكر همه جاش كردم اما شما اين مورد به من نگفتيد ،من بايد بروم

پيمان بلند شد محكم روي ميز ضربه زد

پيمان = بايدي وجود ندارد ،مگر من بهت نگفتم اينجا حرف ،حرف منه پس كارت انجام بده بيشتر از اختيارات حرف نزن

ديگه نميتوانستم تحمل كنم ، ديگر به اخر رسيده بود همه چي اگر بهم ميگفتند كه قرار امروز بميري كمتر ناراحت ميشدم تا اينكه بهم بگويند زنده ايي ولي قرار نيست به اهدافت برسي ،به معناي واقعي تمام شد همه چي، ديگر زنده ماندن من فايده ايي نداشت زماني كه ارزو معنايي نداشت

رفتم داخل اتاق بي اختيار اشك هايم يكي پس از ديگري ريزش پيدا كردند من ديگه به معناي واقعي تمام شدم

پيمان = فكر كرده قرار اينجا من بشوم هموني كه اونا ميخواهند دو روز بهش رو دادم امر و نهي ميكند دختره خيره سر به جاي التماس وگريه دستور هم ميدهد حتي اگر يك درصدم قرار بود تصميم ام را برگردونم الان ديگه از محالات

من =

كاش ميدانست با اين كارش من براي هميشه ميكشت ،كاش ميدانست كه ديگه اين ارام مرده ايي بيش نيست كاش ميدانست ارزوي يك نفر را كشتن چه قدر ميتواند دردناك باشد ….

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید