چرا باید زندگی قسمت های قشنگ شو زمانی نشان ات بدهد که تو فقط مجبور به تماشایش باشی بدون انکه بتونی کاری بکنی و تنها کاری که میتوان بکنی با لبخند و اشک از ان قسمت بگذری وفقط ان را به حسرت هایت اضافه کنی
من=خیلی ممنون شما لطف دارید،اما حقیقت اش من اخر هفته مراسم عقدم هست
ستوده جا خورد اما بازم تونست اون غرورش حفظ کند
ستوده=که این طور،خیلی هم عالی مثل اینکه اون ادم خوشبخت زرنگ تر از من بودند ،امیدوارم خوشبخت بشوید
من =خیلی ممنون همچنین،اگر دیگر کاری با من ندارید من بروم
ستوده=خوش حال شدم از دیدارتون
من=ممنون ،خدانگه دار
ستوده=خداحافظ شما
موقعی از کافه امدم بیرون حس کردم کوله بار غم هایم دوبرابر شده است ،چه قدر میشد همه چی قشنگ بشود،تا چه حد میتوانست همه چی عاشقانه پیش برود ،اما افسوس که زندگی فقط نشان ات می دهد اما خودش سرنوشت دیگری برایت می چیند