ویرگول
ورودثبت نام
Hanieh shahba
Hanieh shahba
خواندن ۱ دقیقه·۱۱ روز پیش

دنیای ارام #پارت بیست و هفت

مامان شیدا =افتادید توی زحمت دست تون دردنکنه

مامان=خواهش میکنم زحمتی نبود دیگه ببخشید اگر کم وکسری بود

بابای شیدا=همه چی عالی بود،با اجازه تون دیر وقت ما دیگه رفع زحمت میکنیم

بابا=منزل خودتون ،هنوز سر شب

بابای شیدا=شما لطف دارید شب خوبی داشته باشید

بعد از انها خداحافظی شدند همه مون خسته بودیم دیگه صحبتی نکردیم رفتیم اماده ی خوابیدن شدیم

ماجرای نامزدی ارمان فقط خانم جانم میداند هنوز خاله فریبا و دایی فرهادم نمی داند از خانواده پدری هم فقط یک عمو دارم که اونم خارج از کشور خیلی باهاشون رفت و امد نداریم ،زیاد هم ملاقات اش نکردیم

قشنگ یادم زمانی که خانم جان فهمید قرار برای ارمان استین بالا بزنیم این قدر خوش حال شده بود که به قول معروف در پوست خود نمیگنجید

صبح همه چی به روال عادی بازگشت اما دغدغه همه مون زیاد شده بود همه در تکاپوی ارمان بودیم به هر حال نزدیک دو ماه دیگه باید همه چیز رارسمی میکردند هر چند من معتقدم که هنوز وقت هست برای خرید کردند اما مامان و ارزو خیلی عجله داشتند که لباس هاشون زودتر انتخاب کنند

صبح روز شنبه در حال اماده شدن بودم که گوشیم زنگ خورد

شماره ناشناس بهم زنگ زد من هم جواب دادم از سر کنجکاوی

من=الو بفرمایید

ناشناس=سلام وقت تون بخیر

من=خیلی ممنون ،ببخشید شما …..

خانماجازه وقتارزو عجلهارمان استینارمان ماه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید