Hanieh shahba
Hanieh shahba
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

دنیای ارام #پارت هفتاد و دو

منا=کِلللللو ،به به عروس خانم،دست و جیغ صدا دستا کم

من=خیل خب سوار شو ابرومو نوبردی

منا=یک دوست که بیشتر نداریم اگر الان ذوق نکنم پس کی ذوق کنم

من=خیل خب

منا=تو بگو ببینم ستوده چه کارت داشت

من=هیچی،میگفت از شما خوشم اومده که بیشتر اشنا بشیم این حرفا

منا=ههههههههه کار خدا باش همین حالا باید می امد میگفت ،الان که داری عروس میشی

من=حالا اون ولکن ،کجا بریم

منا=تو بگو عروس خانم شما عقد کنون تون هست

من=منا ولکن جون خودت عقد محضری که این همه ادا و اصول نداره

منا=جدی ،چرا حالا محضری

من=خب اونا خیلی عجله دارند ،بعدشم تازه مراسم ارمان تمام شده

منا=اوکی راست میگی

تو شهر دور زدیم شام خوردیم امدیم خانه در کل روز خوبی بود برای چند ساعتی من و از حال غم آلودم دور کرد

به خاطر اینکه شیدا شده بود جزوی از خانواده مون و زیاد می امد خونه مون برای همین درمورد مشکل بابا واینده تلخ مون کمتر صحبت میکردیم ،مامان معتقد که ارمان باید یک جورایی به شیدا مسئله پیش اومده بگه چون به هر حال متوجه میشه خودش…….

عروس خانممنادنیای ارامپارت هفتاد و دو
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید