سعی کردم یکم با خانواده کارتون ببینم و شگفتانگیزان ۲، کوکو و سینگ رو دوباره دیدم.
شگفتانگیزان ۲ - ۲۰۱۸:
از اونجایی که وقتی بچّه بودم دوستش داشتم، احتمالاً از هر ۲ی دیگهای که ازش ساخته میشد هم خوشم میومد. نمیدونم چی ازش یاد گرفتم و حتّی نمیدونم چرا بار دوم هم با دقّت همهش رو دیدم!
کوکو - ۲۰۱۷:
یکی از بهترین چیزایی که تو این چند وقت دیدم. بابام اوّلش گارد گرفته بود که چرا زیادی داره کِشش میده، ولی فرداش اعتراف کرد که کارتونِ تأثیرگذاری بوده و دوستش داشته. "معروف بودن واقعاً دوستداشتنی نیست بچّهجان" و کلّی چیزا و حرفای دیگه.
سینگ - ۲۰۱۶:
دوستش نداشتم. هر چند شنیدنِ آهنگِ سیناترا از دهنِ یه موش و یه سری ترکیبِ بامزّهی دیگه داشت.
ولی خب دوباره دیدمش، چون حس کردم شاید از نظر داداشام قشنگ باشه. (که نمیدونم بود یا نبود!)
بتمن vs سوپرمن - ۲۰۱۶:
زیاد از ابر-قهرمانای این مدلی خوشم نمیاد و نمیدونم ایدهیِ ساختنِ شخصیتِ کسشعری مثلِ سوپرمن مالِ کْیه، ولی انداختنش جلویِ بتمن، اونم با همچین فیلمنامهای، احتمالاً هدفی به جز پول نداشته باشه.
"خون میای؟" و خیلی حرفهایِ اینطوریِ دیگه که گولِت بزنه که "تو این فیلم رو دوست داری". ولی نه.
آخرین سامورایی - ۲۰۰۳:
از اونجایی که بهم توصیه شده بود، سعی کردم که با دقّتتر ببینمش.
+ ما باید از پیشرفتهای غرب، مخصوصاً سلاحهای پشرفتهشون، برای حفظ کشور و ارتش خودمون استفاده کنیم تا خودمون به قدرت کامل برسیم.
[...]
+ شما قانون منع شمشیرو مطالعه نکردین؟
- من تمام قوانینو به دقّت مطاله میکنم.
+ درسته، ولی شما با سلاح وارد جلسه شدین.
- شمشیرِ من، مشکلی برای جلسهی شورا به وجود نمیاره.
+ به سلاح دیگه نیازی نیست، کشورِ ما، کشور قانونمندیه!
هعی... :'[
لازانیا - ۱۳۹۷:
"همّهش دلم میگیره"، حتّی بعد از دیدنِ این فیلم، توی سینما و با خانواده.
من این دنیا رو نمیفهمم و چه قدر خوبه دیدنش، برای یادآوری متنفّر بودن. (از خودِ فیلم!)
دارم سعی میکنم حالِ خودمو خوبتر کنم. (اگه بذارم.)
و شاید فکر به همین "سعی کردن"ها باشه که حالِ آدمو بد میکنه. نمیدونم!